Monday, August 24, 2009

نظام پادشاهي پارلماني:انسجام براي بودن


شايد به عنوان يك طرفدار پادشاهي وقتي نگاهي به نحوه ورود گروههاي سياسي مختلف به جنبش اخير مردمي مي اندازم عدم وجود تشكل منسجم طرفداران پادشاهي براي داشتن حداقل يك بخش و سهم در اين تبليغات سياسي نياز به بازبيني كلي در بين اين طيف سياسي پرطرفدار دارد.نگاهي به رسانه هاي مختلف اين مهم را تاييد مي كند زيرا كه در برنامه هاي مثل صداي آمريكاوبي بي سي كه جز پر مخاطب ترين رسانه هاي دولتي ورسمي هستند كارشناسان از طيفهاي سياسي چپ, اصلاح طب, جمهوري خواه و مليون به فراواني در جايگاه كارشناس ديده ميشود ولي غيبت طرفداران پادشاهي شك برانگيز بوده تا جايي كه حتي اشخاصي كه در كسوت مجري توجهي به اين گروه سياسي داشته اند از اين رسانه ها طرد مي شوند مانند احمد بهارلو و يا سيامك شجاعي.

ولي به ازاي غيبت هر كدام از اين افراد اصلاح طلبان به كثرت در اين رسانه ها ديده مي شوند تا حدي كه در تحليلها شركت كنندگان جز تاييد همديگر هيچ تقابل انديشه اي ديده نمي شود.حتي امثال نوري علا ها كه در دانش و تجربه سياسي او ترديدي نيست ديده نميشود.دو عامل در اين راستا قابل تامل است:
اول نبود تشكل قوي بين طرفداران پادشاهي و دوم هدف و سياستگذاري رسانه هاي فارسي زبان خارجي.
در مرور نقش ضعيف تشكل هاي پادشاهي فقدان نخبگان و اليت هاي اين گروه در صحنه كاملا مشهودميباشد.

و نيز نقش خود شاهزاده رضا پهلوي كه با كمال فروتني همراه جسارت بايد عرض كنم در اين مرحله بايستي شاهزاده بسيار پررنگ تر و با پيامي رساتر و حضوري شاخص تر در تمام محافل و جلسات حضور مي داشت و تشكيل يك شوراي رهبري و گروه كارشناسي شاخص براي رساندن پيام خود به طرفداران و عموم ملت از مهمترين وظايف
ایشان در اين برهه مهم از تاريخ كشورمان مي باشد.
حال وقتي كارشناسان و روشنفكران مي بينند شاهزاده در اين مقطع حساس خود را همچون همه ايرانيان شهروند عادي مي خواند و قصد قرار رفتن در صف اول ندارد مجالي براي دفاع از نظام پادشاهي و بيان مانيفست خود براي عموم مردم و در مرحله بالاتر ادعاي رهبري جامعه بي رهبر امروز براي خود نمي يابند.درجايي كه فقدان رهبري پيشرو و محوري قابل اطمينان كه مورد پذيرش سليقه هاي سياسي متفاوت در جامعه باشد كاملا مشهود است اين سوال مطرح مي شود كه آيا نقش تاريخي شاهزاده رضا پهلوي اقتضا نمي كرد كه امروز براي ايفاي نقش نماد وحدت ملي, پرچم دار جنبش مدني ايرانيان بر ضد تازي پرستان جائر حاكم باشد؟
امروز مي بينيم گروههايي كه سابقه تاريخي گاها خيانت بار و حداقل منفي در كارنامه سياسي خود دارنددر اين برهه حساس تاريخي به نام فعال سياسي حقوق بشر و كارشناس در كمال وقاحت آميخته با اعتماد به نفس در رسانه هاي گروهي ظاهر شده و به ابراز عقيده و همراهي جنبش مردم مي پر دازند و هنوز در تفكرا آنها ناداني و تعصباتي ديده مي شود كه ايران را به امروز رساند.و چگونه است مشروطه خواهان كه شفاف ترين اپوزيسيون اين نظام و نماد مخالفت
حكومت اسلامي هستند چندان ديده نمي شوند؟

هنوز سياسيون چپ, اكثريت, جبهه ملي و ديگران كه با اشتباهي بزرگ به قيمت همه ايران زمين ,امروز را براي اين
مملكت رقم زدندبه تحليل هاي سياسي خود ادامه مي دهند وهنوز هم بجاي اذعان به اشتباه خوددر كينه و دشمني باخاندان پهلوي از هيچ كوششي دريغ نمي كنند.چگونه از كساني كه تاكنون با اصلاح طلبان در تقابل بودند به ناگاه در بحراني ترين روزهاي اين حكومت منافعشان به نحوي چرخيده كه براي پيروزي موسوي هورا كشيده و طرفداران پادشاهي را محصور در حباب خود مي دانند و آنها را دعوت به سكوت و حقيقت بيني كردند.از چه وحشتي به دامان اصلاح طلبي پناه برده اند.
در حالي كه مردم ايران به دنبال راهي براي بازگشت به دوران شكوهمند پهلوي و ادامه آن ايران بزرگ در تمنا و هرمان هستند تفاله هاي خائن ديروز همصدا با حكومت اسلامي گويي يك بار ديگر تيشه رابراي زدن ريشه اين خاندن از زمين برداشته و بوي خيانتي نو فضاي سياسي و مبارزه را متعفن مي سازد.در مناسبت هاي مختلف چون 22بهمن و 28 مرداد ذره اي تفاوت و شكاف ما بين اين گروههاي ايران ستيز و نوكر استعمار نوين و حكومتگران اسلامي فعلي يافت نمي شود.
مايه تاسف اينجاست آن عاشقان تاريخ ايران كه هيچ سهمي در آن مصيبت نمي توان برايشان قائل شد و يكپارچه وفاداري به ميهن در كارنامه ثبت دارند بايد خاموشي گزينند مبادا متهم به اخلال در جنبش و تفرقه افكني گردند.

واين نه تنها مصيبتي براي طرفداران پادشاهي و عاشقان اين آيين كهن كه براي فرداي ايران نويد بخش ترس و نگراني مي باشد.آيا اين مايه تعجب آميخته با شرمساري براي طرفداران پادشاهي كه طيف بزرگي از جامعه هستند نمي باشد كه رهبران و متفكران آنها در چنين سكوتي غريب فرو رفته اندو حتي از خويش دفاع هم نمي نمايند.آيا نبايد امروز در اين مقطع حساس تاريخي به جامعه نشان دهندكه براي تصميم گيري مي توانند بر اينان تكيه كرده و مردم براي فرداي سياسي ايران به انان اعتماد كنند.پس به عنوان يك گروه سياسي داراي حق حكومت چه موقع قرار است اعتماد جامعه جلب شود.

در حالي كه از اصلاح طلب جز حكومت ديني تا مليون و چپها كه هيچكدام سابقه خيانت هاي اينان به ايران از يادمان نرفته هنوز براي آزادي ايران ورسيدن به قدرت ژست هاي بر حق به خود مي گيرند برحقترين و مظلوم ترين گروه سياسي چرا در لاك خود فرو رفته اند؟زنان چپ سابق و مبارز امروز با ظاهر آراسته كه تمام اين در صحنهبودن را مديون آن شاهان پهلوي هستند و مليون هنوز سخن خود را با حمله به رژيم پهلوي آغاز و به پايان مي برند تو گويي براي اين نمكدان شكنها شاه نماد ديكتاتوري است و نه اين حكومت خونخوار.اگر هم كاري در پيش از انقلاب شده از روي وظيفه بوده ولي انجام وظيفه كوچك نخست وزير مصدق موهبت الهي و نشان بزرگي است.اين سكوت رسانه اي تا حدي هم به علت سياستهاي ضد ايراني كشورهاي خارجي ورسانه هاي فارسي زبان آنان مي باشد كه امروز به صورت كاملا مشكوكي عمل كرده و كارشناسان معلوم الحال اين رسانه ها را تسخير كرده اند.جالب اينكه در اين رسانه ها باز هم اصلاح طلبان و چپها در اولويت مي باشند كه بسيار جاي سوال و محل ترديد است.

كوشان.م
Kooshan79@yahoo.com

1 comment: