Wednesday, August 5, 2009

رهبري جنبش:ضروريات و واقعيات

اين روزها شايد سرنوشت سازترين لحظه هاي تاريخ معاصر ايران در حال رقم خوردن است و كوچكترين غفلت و كج روي مي تواند
پشيماني و شكست غيرقابل جبراني را رقم بزند
امروزه بحث جهت و سمت وسوي اين حركات توده هاي مردم بسيار با اهميت است زيرا كه سلولهاي خفته طرفدار نظام اسلامي البته در نوعي گنجي ها علاقه مند آن هستند يعني همراه با دموكراسي ديني شروع به فعاليت گسترده كرده و گاها نقاب از چهره ر داشته اند.
گنجي كه در مقالاتش در زندان تعريفهايي جامع از دموكراسي ميكرد به ناگاه در حالي كه پايه هاي نظام به متزلزلترين در 30 سال اخير رسيده است در اعتراض به اعمال جناح تندروي رژيم خواستار آزادي زندانيان سياسي اخير مي شود و شرط شركت در تجمع نيويورك كه در فراخوان آن از گروههاي مختلف ! خواستار عدم شعار عليه نظام اسلامي و همراه نداشتن پرچم شير و خورشيد شده اند و به بعضي روزنامه نگاران به اتهام غير خودي بودن اجازه امضا دادخواست را نداده اند.اين همه دموكراسي از نوع گنجي ها كه هيچ تفاوتي در ماهيت با آنچه امروز جناح حاكم و تندرو مي كند ندارد و بسي قابل تامل هست. خاصيت اين جنبش ديگري هم اينست كه نقاب از برخي چهره هاي مشكوك الحال برداشته مي شود.
در طرف مقابل مي بينيم براي چندمين بار مير حسين موسوي خطوط قرمز را در اين جنبش تعيين مي كند و اعلام مي دارد طرفداران جنبشي كه من رهبري مي كنم مطالباتي در چارچوب قانون اساسي و نكات مهجور آن دارد و خواسته ها در چارچوب اجراي دقيق و همه جانبه قانون اساسي جمهوري اسلامي ميباشد. در امتداد اين خط كشي از كساني در خارج كشور كه در همين چارچوب از جنبش سبز حمايت نموده اند(حتما منظور ايشان اقاي گنجي و همفكران ايشان ميباشد كه اخيرا تعدادشان در خارج در حال ازدياد هست!) سپاسگذاري كرد و لابد از بقيه كه در حمايت از آن گروه جنبش سبز كه خواستار تحول و تغيير در تماميت نظام هستند نبايد تشكر كرد!وراه اينان از موسوي و گنجي ها جداست.اين خط جدايي نه از سوي گروههاي اپوزيسيون خارج!و يا افراد نادان كه از طرف خود شخص موسوي كه به اصطلاح يكي از رهبران جنبش محسوب ميشود مطرح مي گردد.در حالي كه دموكراسي از نوع گنجي ماهيتا مشخص شده و ادعاي ايشان در تعريف دموكراسي حقيقي در تناقض كامل با اعمال امروز ايشان هست آيا حق نيروهاي سكولار و دموكراسي خواه نيست نگران جهت و رهبري جنبش باشند.آيا اپوزيسيوني كه 30 سال در راه رسيدن به دموكراسي به مفهوم كلمه مبارزه كرده(با همه كاستيها)ايا نبايد از ريسمان سياه سفيد بعد از تجربه شوم 57 بر خود بلرزد مبادا فريبي جديد جنبش را بربايد.براستي امروز براي حركت بسوي آزادي مي توان به گنجي ها و موسوي تكيه كرد؟ اين تكرار اشتباه 30 سال پيش نيست در حالي كه آقايان مواضع و خطوط قرمز خود را كاملا تشريح نموده و از شفافيتي بالاتر از آقاي خميني برخوردارند كه بعد نگوييم ريب تقيه را خورديم.تمام اينها لزوم تعيين ماهيت رهبري در جنبش را براي همه دلسوزان اپوزيسيون موجه مي نمايد و آنجا كه بخاطر مطرح كردن پرچم شير و خورشيد و عدم تبعيت چشم و گوش بسته از رهبري موسوي كه به دلايل واضح و موجه مذكور محل تشكيك است مورد بازخواست قرار مي گرفتند اكنون مي توانند از مدعاي خود دفاع كنند.
به هر حال جريانهاي اصلاح طلبي در خارج كشور شديدا فعاليت دارند كه از لحاظ اصول دموكراسي حق هم دارند و قابل احترام هستند و جالب اينكه در حالي كه رسانه صداي امريكا كه رسانه رسمي وزارت خارجه آمريكاست حتي چند خطي در مورد تظاهرات چند ده هزار نفري لوسانجلس نمي گفتند بطور كامل ومستمر تجمع گنجي در نيويورك را پوشش ميدادند كه مي تواند علامتي مشخص باشد و در غير اينصورت جاي ابهام و تعجب دارد كه بحثي جداگانه مي طلبد.به هر حل بر تمام نيروهاي سكولار و اپوزيسيون دموكراسي خواه كه جنبش را در حال منحرف شدن مي بينند تكليف است هشدار دهند كه گروهي در خارج و داخل است كه سعي در پايين آوردن مطالبات مردم تا حد قانون اساسي موجود!هستند.گويي كه مردم آرزو دارند نظام جمهوري اسلامي كاملا احيا شده و دلشان براي حيات طيبه دوران خميني تنگ شده است!عجبا كه تا چند ماه پيش هدف تغيير و يا حتي اصلاح در نظام جمهوري اسلامي بوده وحالا ميبينيم موسوي ها مطرح مي كنند ما خواستار اجراي قانون اساسي نظام اسلامي هستيم يعني مطالبات را به جايي تنزل داده اند كه گويي مردم دوستدار و طرفدار نظام جمهوري اسلامي هستند و اين گروه حاكم از قانون اساسي تحريف داشته اند و اگر به آن چارچوب بازگردند همه چيز درست مي شود.آيا اينهمه مبارزه و خون دادن و هزينه شدن زندگي بهترين جوانان اين خاك براي برقراري مجدد جمهوري اسلامي در جريان هست؟
بسيار بايد در اين برهه تاريخي هشيار باشيم مبادا جنبش با اين دسيسه ها به سرقت برود.مردم ايران بايد بدانند كه رسانه هاي رسمي دول خارجي به هيچ وجه مجالي به مخالفين حقيقي و بنيادي نظام نمي دهند و برنامه هايي در حمايت كامل از اصلاح طلبي و طرفداري موسوي و گنجي ها (و لابد اجراي دقيق قانون اساسي نظام حاكم)علامت آن است كه به اين رسانه ها و دول متبوع هم نميتوان اميدوار بود و دل بست.پس بايد مردم با بينش بالا و هشياري به ادامه جنبش همت گماشته و نقش برجسته رهبري در ادامه نبرد را مورد ريزبيني و بررسي قرار دهند.شايد با تكيه بر تكنولوژي نوين در جهت حركات عظيم اجتماعي نقش رهبري در مراحل فعلي چندان بارزنباشد ولي در روزهاي حساس آينده نقش رهبري در جهت دادن به مسير جنبش پر واضح و مبرهن مي باشد.
kooshan1.blogspot.com
kooshan 79@yahoo.com

No comments:

Post a Comment