Thursday, January 20, 2011

یک هفته با مرگ شاهپور علیرضا


یک هفته پیش در شبی که برایم سنگین ترین و غمگین ترین شب زندگی 30 ساله ام بود خبری پیچید که شاید کمتر کسی انتظار شنیدن آن و ورای آن بازخوردی اینچنین در بین جامعه ایران داشت.خواستم دلنوشته ای بنویسیم وقتی نوشته تقی مختار را دیدم فکر کردم حق مطلب ادا شد و با توجه به برخی حواشی در حد بضاعتم به موشکافی این هفته گذشته پرداختم.
واقعه، در گذشت شاهزاده علیرضا پهلوی بعلت خودکشی بود.این خبر با یک حجم همدردی بی سابقه یا دور از انتظار از طرف مردم ایران با گرایشهای فکری مختلف مواجه شد.مردمی که در کامنتها و نوشته هایشان نوعی غم عمیق، همدردی وگاها حس گناه میشد تشخیص داد. این مسئله برخی را شوکه کرد.کسانی که طرفداران خاندان پهلوی را چند سلطنت طلب!!مقیم خارج خلاصه می کردند.کسانی که هیچگاه از دشمنی با پادشاهی و پهلوی ها دریغ نکردند ولی انتظار نداشتم در گاه عزای یک گروه اینچنین ناجوانمردانه ذات خویش عریان سازند.من در این نوشته قصد دفاع از خاندان پهلوی ندارم بلکه می خواهم چند پرسش مطرح کنم.اول اینکه این گروه سعی داشته و دارند غم و همدردی مردم را ناشی از خودکشی انسانی ایرانی در غربت تقلیل دهند. پرسش اینست تا بحال چند مرتبه با شنیدن خبر های پی در پی مرگ در غربت این ری اکشن ملی را دیدیم که چنین تفسیر کنیم؟آیا سخت هست اذعان اینکه یک شاهزاده بله تاکید کنم شاهزاده ایرانی در غم فوت کرده و مردم برایشان این کلمه معنی هزار و یک شب و افسانه های کودکی دارد که ریشه در هزاران سال تاریخ هست و با 30 سال زوزه گرگان و او اوی سگان پاک نخواهد شد.آیا اگر خبر برسد من هم امشب خود کشی کردم در این غربت باز هم همین خواهد شد؟.جز اینکه اصلا کسی این شاهزاده را ندیده و نه چیزی در باره او شنیده پس این غم ملی بازتاب چیست؟برخی نامها و نشانها ریشه در یک فرهنگ دارد.ما هنوز هم از کلمه «پایتخت» استفاده می کنیم!!
مسئله بعدی کسانی که شروع کردند سوءاستفاده رذلانه از این موضوع برای یک تصفیه تاریخی آن هم با رضا پهلوی که جز به اتحاد نیروها و تسامح و تساهل نمی اندیشد।با نادانی می گفتند چرا ایشان صفحه فیس بوک نداشته و یا چرا مصاحبه و سخنی از ایشان وجود ندارد با این سطح سواد بالا و تحصیلات آکادمیک؟!اولا در این عصر ارتباطات اگر قرار باشد که با محدود کردن یک نفر (آن هم در آمریکا)شخص خود کشی کند و فیس بوک نسازد!پس مردم ایران باید در دم خودشان را می کشتند!!در ضمن این اشخاص یا بسیار نادانند و سفیه و یا مامور و معذور در بیان دستور!ایشان صفحه فیس بوک داشته که من خودم که حدود یک سال می شود بطور جدی در فکر دخالت شاهزاده در صحنه سیاسی هستم مدتها پیش این صفحه را لایک کردم।آنگاه که زنده بود و من به شمار دوستداران این صفحه نگاه می کردم با افسوس گفتم امان از این ملت همیشه در خواب در پهنای تاریخ.به حمداله به فوت ایشان دیدم هزاران نفر آن را لایک کردند.چون برای ما مرده لایکلی هست!!ولی اینکه گروهی زحمت یک جستجو در فیس بوک را هم به خود نمی دهند و برخی از آنها به گفته خودشان اصلا نمی توانند کامپیوتر را روشن کنند! چرا و با چه هدفی دهان به لجن پراکنی می گشایند؟می گویند مصاحبه نداشته کدام گروه و اشخاص و رسانه ها از ایشان دعوت کرد؟کدام شخصی دوربین و میکروفون به بوستون و خانه ایشان برد و ایشان در محاصره!!آن را پس زد؟من در نوشته بی بی سی فارسی رسانه ای بین المللی یا صدای اصلاح طلبان و قبل آن در مورد صدای آمریکاهم ذکر کردم که چه سیاستی هست که این رسانه ها سراغ شخصیت های آگاه طرف پادشاهی اصلا نمی روند که آنها را بایکوت خبری کرده اند.؟قبلا حتی از خود شاهپور علیرضا نام برده بودم(با توجه به آگاهی از دانش ایشان)که آیا دانش ایشان در مورد عرصه ایران از نامور حقیقی و نگهدارها کمتر هست؟ولی کسی آن زمان پاسخ نداد.امروز شاهزاده رضا پهلوی از کدام کارشناسی احاطه کمتر به مسایل ایران دارد؟در کدام رسانه نظر وی را می جوییم؟جز اینکه مدیریت جدید صدای آمریکا هم بایکوت وی را پیشه کرده و بی بی سی که دشمن قسم خورده و سنتی پهلوی هست.رادیو زمانه که امروز راست و چپ مقالات جهان وطنان را در تخریب پهلوی و مشکوک کردن این حادثه بازتاب می دهد چند بار برای مصاحبه با ایشان تماس گرفت و مراقب شاهپور!!گوشی را قطع کرد.تایید در سناریو بودن این تهمتها اینکه نداشتن فیس بوک علم شده چیزی که ایشان اتفاقا دارند و نشان از عدم آگاهی گوینده از انچیزی که می گوید و تکرار یک سناریو هست که احتمالا در جایی دیگر نوشته شده است!

بطور کلی هیچکدام از اعضای خانواده پهلوی صفحه شخصی ندارند بلکه پیج عمومی هست که شهبانو فرح و شاهزاده رضا پهلوی دارا می باشند حال انکه صفحاتی به نام شاهپور علیرضا موجود بود که تعداد لایکها نشان میدهد که دغدغه برخی این مسائل نیست بلکه هدف یاوه بافی مغرضانه بوده است।
ما مردم ایران در این مورد خاص ثابت کردیم که ملت گیج و نادان گذشته نیستیم.درست است که باز هم بلندگو ها دست لابی های خاص هست.درست که ما صدایمان رسا نیست ولی به مدد عصر ارتباطات میتوانیم بگوییم که ای الیت فرو رفته در عقده و فسیلهای ایران بر باد ده ما دیگر دنباله رو شما نیستیم.و این دستاوردی باارزش در این غم از دست رفتن شاهزاده ای فرهیخته بود که بخاطر یک عمر شنیدن انواع تهمت های ناجوانمردانه به پدر و مادر و برادرش خود را از کثافت دنیا رهانید و همان بانیان مرگ او این را به گردن مادر داغدار و برادر پاک و عزادارش می اندازند تا بیشتر ذات خود بنمایند.این داستان توسط سلف این افراد در زمان مرگ شاهپور علیرضا برادر شاه فقید هم عینا تکرار شده بود و چه خلف هایی از دروغ پردازان بیوطن!باقی مانده که راهشان به همان سبک ادامه دادند.
این نوع لجن پراکنی نشانه چیست؟آیا برای نظام حاکم و یک طیف خاص متحد همیشه این نظام ولی به ظاهر مخالف!!!دیدن این گستردگی همدردی ملی نگران کننده و تقابل برانگیز نیست؟اینکه دو روز بعد از مرگ ایشان و خارج شدن گروهی از شوک عزای ملی در یک برنامه در لس انجلس بی مدرک و سند اتهاماتی واهی مطرح شود و فردای آن روز کیهان حسین بازجو با اب و تاب بیشتر همانها را تیتر کند چه مفهمومی دارد؟آیا این نوع اقبال مردم (در کنار معدود زوزه های کریه)نشان از آن ندارد که پهلوی ها هنوز و با گذشت 32 سال تخریب و بایکوت خبری در داخل و خارج!! در صحنه سیاسی ایران دارای جایگاه خاص بوده و می توانند تعیین کننده جهت فردای مام میهن باشند؟آیا این تخریب بسیار سطحی و پروژه عجولانه از ترس گروهی برای دور کردن مردم از خاندان پهلوی و مخدوش کردن ذهنیت آنان نیست؟در این داستان دیدیم گروهی که به سود خود فریاد اتحاد سردادند و ما همه یکصدا عزادار منتظری(بانی ولایت کریه فقیه) و آزادی زندانیان بانی و همکار سابق همین نظام خون شدیم ولی دریغ که آنان ذات نمایان کردند و نه تنها یک تسلیت خشک هم نگفتند از تهمت و کنایه سر باز نزدند و باز نشان دادند که اتحاد هم باید بازنگری شود.و به قول مهرانگیز کار که از زبان هوشنگ اسدی گفته بود ما علیرضا را کشتیم این یک حس ملی و احساس گناه مردم نسبت به خاندانی هست که همیشه عاشق میهن و خاکش بوده و جز خدمت و عشق به مام میهن نکرده و نسل ما بیدار و آگاه به دور از تخریبهای عقده گشایانه راه مهر و سپاس از خادمان را می پیمایند.و باز چه خوش اشاره کردند که حتی مردن پهلوی های جوان هم بوی عشق به ایران و ملت و وطن پرستی را در فضای مام میهن عطر افشان می کند.بهترین وصف این حقیران را سرور انقطاع(این ملی مصدقی حقیقی و پاک و قدرشناس) و میبدی نازنین کردند که هر کس از این مسئله به کینه توزی دست بزند ایرانی نیست و دشمن میهن هست.

در خزر چه ابر های سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند تو با خزر پیوند خوردی و نماد شاهزاده دریا شدی زین پس موج های خزر کودکانه می خندند تا خاطرات زیبای کودکی تو را برای ایرانیان زنده کنند خزر زیبا بود زیبا تر شد. علیرضا به میهن خود خوش آمدی... ای کاش آنجا بودم تا جاده ای از اشک و حسرت برای تو می ساختم.یادت به نیکی جاویدان در صفحات تاریخ مام میهن



کوشان.م