Monday, August 24, 2009

نقدي بر اكبر گنجي

مقاله جديد گنجي را مي خواندم.در اشاره به حمله نظامي و تحريم اقتصادي متذكر مي شد كه ايرانيان اصولا مخالف هر دوي اين اعمال فشار ها از سوي غرب هستند.حالا نظر ايرانيان را ايشان از كجا گرفته و يا مي دانند بي خبريم.ولي در ادامه به نكته اي اشاره كرد كه خيلي مواضع ايشان و گروهشان را هويدا و با آنها آشنا تر مي شويم.آنگاه كه مي گويد فقط دوگروه »بدنام«خارج كشور كه فقط در خارج ايران معدود طرفداراني دارند اين سوالر در ذهن تداعي مي كند كه براستي گنجي ها با قبل فرقي كرده اند؟آيا آنها در اين زمان در كنار مردم هستند يا دعواي آنها براي قدرت يابي در چارچوب همين نظام مقدسشان مي باشد؟در اين دو موضوع نهفته است:اول اينكه منظور اين منادي دموكراسي و حقوق بشر از دو گروه بدنام كدام گروهها هستند و دوم اينكه مگر ايشان مركز آمار دارند كه ميزان و تعداد هواداران اين گروهها را بر آورد كرده اند.اصولا بد نام بودن را با چه مدركي دريافته اند؟
اين اشخاص با اين خودمحوربيني قرار است ايران را به يك رفراندوم سراسري براي تعيين نوع حكومت رهنمون كنند و يا اصلاح طلبي را به عنوان يگانه راه بر جامعه قالب كنند.حقيقتااين ديدگاه قرار است كه پيام آور دموكراسي و حقوق بشر براي ايرانيان باشد.كار ملت ايران بجايي رسيده كه افرادي كه در ماموريتهاي خود در خارج كشور بويژه آمريكا و با بودجه و درامدهاي نامعلوم مشغول انجام وظيفه هستند ناجي آنها ومدعي حقوق بشر باشند؟براستي اين مدافعين دموكراسي ايران و مخالفين هر نوع عملي عليه ايران چه تحريم وچه حمله از كجا در يافته اند مردم ايران مخالف حمله نظامي هستند.حمله نظامي درست يا غلط بحثي جداگانه وتحليلي مي طلبد ولي در كوچه و بازارهاي ايران نظر مردم نسبت به حمله نظامي چيست؟جز اينكه مردم از جنگ افغانستان منتظر بودند ارتش آمريكا آنها را از اين وضعيت اسف بار نجات دهند.


شايد در كنار سواحل آتلانتيك و يا اقيانوس آرام حرف زدن حتي در اين مورد خجالت آور و نشان ضد ايراني بودن و دشمني با ايران و ايراني است. ممكن است بعضي كه از شرايط امرور ايران جز تعريفها چيزي نمي دانند و لمس حقيقت نمي كنند و بهترين وتنها راه نجات ايران مبارزه مدني و بي خشونت است كه البته براي آنها در دورترين فاصله از فاجعه اين حرفها بي هزينه و زيباست و به خود زحمت شركت در اين مبارزه مدني بي خشونت را هم حتي نمي دهند ولي براي مردمي كه بي حاصل بودن اين شعارها را با پوست گوشت خود و تمام وجود درك مي كنند چندين سال است كه مي گويند چه با مرگ تدريجي, شكنجه و حتي تجاوز در اين رژيم بميريم ويا يكباره حمله نظامي تكليف رهايي ما از جهنم را مشخص كند.من درباره اينكه اين طرز فكر چقدر درست يا غلط است به خود مردم مي سپارم ولي آيا امثال كنجي كه تا چندي يش ايران بوده اند اينها را نشنيده و نمي دانند؟كساني كه 30 سال از ايران دورند و از عمق فاجعه بي خبرند نگراني ويراني خانه, محله و شهري كه برايشان انبوهي از نوستالژي مي باشد قابل تصور و باور نيست .گروهي هم در خارج كشور وظيفه لابي براي اين رژيم را دارند كه باز تكليف مشخص است ولي گنجي در كدام يك از اين دو گروه جاي دارد كه مردم ايران را مخالف مطلاق حمله و تحريم ميداند.


اصولا اينها پس انتظار چه كمكي از خارج دارند؟اينكه به دول مقتدر غربي بگوييم شما حق دخالت نداريد و مردم ايران خود حكومت خود را تعيين و تنبيه مي كنند به معناي بيمه كردن اين نظام توتاليتر نيست؟مردم بي سلاح و بي پناه چگونه مي توانند حكومتي را كه تا دندان مسلح و از كشتن و شكنجه هيچ ابايي ندارد بي حمايت خارجي از ميان بردارد يا بر سر جاي خود نشاند؟سوالم از امثال گنجي و سازگارا(كه براي روحيه آزادي خواهي ايشان ارزش زيادي قائلم)اين است كه آيا بدون حمايت همين آمريكا و اروپا انقلاب اسلاميتان كه در راس آن شركت داشته ايد رنگ پيروزي و به فلاكت رساندن ايران را مي ديد؟به طور حتم همه اينها را خوب هم مي دانندو اين انسان را به شك نسبت به بعضي اشخاص وا مي دارد.لابي به نفع رژيم در خارج كشور به نام اپوزان و در جهت حفظ قسمتي مطلوب از نظام مقدسشان به هر قيمتي بر هيچ كس پوشيده نيست.در عين حال نمي توان به كسي تهمت زد.ولي به ياد گزارش مسعود بهنود از سخنراني خود در نيويورك حدود 2-3 سال قبل مي افتم كه در خبرگزاري انتخاب مي خواندم.مي فرمود مردم در آن نشست براي اصلاح طلبي در ايران با رضايت كف مي زدند ولي هرگاه صحبت از تغيير رژيم مطرح مي شد نارضايتي در چهره حضار موج مي زد و اين ميزان علاقه ايرانيان به اصلاح طلبي و مخالفت با براندازي را نشان مي داد.عجبا در نيويورك ميزان علايق سياسي مردم ايران سنجش مي شود.
بعد از جريان اعتصاب غذاي گنجي در اوين ميان انبوه عكس وفيلمبرداري و خبر كه براي ديگر زندانيان بي سابقه بود.


عكسهايي با ريش بلند و لاغر كه خبر از قهرماني مقاوم مي داد.آن روز من هم براي قهرمانم گريستم و آزاديش را لحظه شماري مي كردم.اي كاش از اكبر محمدي هم قبل از پرواز جاودانه اش عكسي به يادگار و مصاحبه اي كوتاه مي بود.كاش در مراسم تقدير از يك مخالف رژيم جمهوري اسلامي در روسيه پوتين متحد اين رژيم و دولت كودتا هم حضور مي داشت. ولي نه اين خوش اقبالي فقط براي گنجي مهيا شد.نميدانستم پوتين و روسيه اينقدر با مخالفين و زنداني سياسي متحد اصلي خود با خوشرويي و سعه صدر برخورد كرده و حتي در اعطاي جايزه و اعتبار بخشيدن به او راسا و رسما شركت مي كند و بعداز پرواز فوري به روسيه و بعد اروپا و آمريكا شروع شد و شعار نه جنگ و نه تحريم را هم با خود به عنوان شعار آزادي خواهان ايراني و چون پيك آزادي ايران با خود به گوش جهانيان رساندو البته انرژي هسته اي هم از نظر اين بزرگوار حق مسلم ماست!و اصولا به هيچ كشوري مربوط نيست در ايران چه ميگذرد و حق دخالت براي آزادي مردم ايران براي هيچ كشوري قائل نيستيم و اين تفكر تبديل شد به نماينده اپوزيسيون رژيم اسلامي وحتي به اشخاصي كه 30 سال مبارزه كرده و جز اين فكر مي كنند از طرف اين افراد مورد عتاب قرار مي گرفتند كه شما در اين سالها هيچ نكرديد و متهم به مال اندوزي و قدرت طلبي شدند و افرادي كه در وزارتخانه هاي اطلاعات و امور خارجه و ديگر مراكز سياسي اين رژيم همكاري غير شفاف داشته تبديل به اپوزان و مبارزين حقيقي شدند.
البته هماه وقت برخي مبارزين فرياد بر آوردند اين گنجي بازي را باور نكنيم ولي آنها از طرف دوستان خود حتي بايكوت شدند تا... .امروز جريانات اخير اين خاصيت را داشت كه مرز ها و آدمها مشخص و عريان شدند كه چه كسي در چه نقطه اي از مبارزه يا مصالحه ايستاده است.
كساني كه هميشه فرياد مرگ بر تماميت نظام اسلامي را سر مي دادند و در دفاع از پرچم شير و خورشيد مرثيه ها مي سراييدند به نا گاه در دفاع از اصلاح طلبان سفارش مي كردند پرچم را كنار بگذاريد تا نكند اختلاف پيش بيايد.آقاي گنجي هم پس از اينكه در مورد راه ندادن پرچم شير و خورشيد در تجمع خود مورد انتقاد قرار گرفت گفت» كه ما براي پرچم شما و استفاده از آن در تجمعات خود احترام قائليم ولي شما هم به پرچم ما در تجمعات خودمان احترام بگذاريد و پرچم شير و خورشيد را به ما نچسبانيد.ما پرچم ملت ايران را استفاده ميكنيم اگر آن سياه بود ما الان پرچم سياه استفاده ميكرديم«.گويي كه اينها از طرف مردم ايران وكالت نمايندگي جنبش در خارج كشور را دارند و يا شايد مامور جهت دادن جنبش در خارج كشور هستند.و گرنه در اين جنبش هم جمهوري خواه هست و هم طرفدار پادشاهي,هم اصلاح طلب وجود دارد و هم طرفداران براندازي نظام و هيچ كدام از اين افكار حق نمايندگي و ظبط كل جنبش به نام همفكران خود را ندارد مگر هدف چيزي ديگر باشد.در اين جنبش همه افكار با پرچمهايشان محترمند و تعيين نوع حكومت و پرچم با يك رفراندوم آن هم بعد از آزادي ايران روي خواهد داد. ولي مشكل اينجاست كه امثال گنجي جنش را از جنس خود و خود را سخنگوي جنبش مي داند و از نظر او بقيه گروهها نبايد خود را همراه جنبش بدانند. بسياري در همين جنبش در كنار ما بودند كه به جرات يك اكثريت را شامل مي شدند كه پرچم شير و خورشيد را پرچم ملي ايران مي دانستند و از اين پرچم معرب شده با نام مقدس الله نفرت دارند.


اين حوادث بار سنگيني از مسئوليت بر روي دوش اليت و روشنفكران جامعه و مبارزين حقيقي كه فاصله خطوط را به خوبي مي خوانند سنگين تر مي كند تا اين نكات را براب جامعه و مردم تبيين كنند مبادا فريبي جديد جنبش مردم را به سود استبداد و ماندگاري نظام اسلامي منحرف كند.


به هر حال امروز آقاي گنجي در آمريكا مشغول امرار معاش در گرانقيمت ترين شهر جهان هستند در كنار روزبه امير ابراهيمي, مهرانگيز كار, كريمي حكاك, برقعي,حقيت جو,كديور و سوالي كه پيش مي آيد بودجه اين برنامه هاي گسترده و پر از تبليغ اين گروهها چگونه تامين مي گردد.از هر جا كه باشد اجازه همراهي توسط ديگر گروهها به آنها داده نمي شود يا خود مايل نيستند.به هر حال صحبت هاي گنجي ها,حقيت جو ها وكديورهاو كريمي حكاك ها وداوودي مهاجرو همه مهاجرين اصلاح طلب اين روزهاي حساس فرم ونوع جديد و رنگ و بوي عريان تري به خود گرفته است.حرفهاي اينها كه از رسانه اين روزها صرفا اصلاح طلب صداي آمريكا و حتي بي بي سي مكرراپخش مي شود اگر گوش دهيم در مي يابيم مردم ايران اولا خيلي جلو تر از اپوزيسيون خارج كشور هستند چون بطور كل از پرچم شير و خورشيد عبور كرده اند و اين حرفي است كه موكدا از طرف اين نوع اشخاص تكرار مي شود تادر مغز مردم فرو رود. همان طور كه كريمي حكاك در نيويورك گفت مردم ما 30 سال پيش پرچم شير و خورشيد را دفن كردند و ديگر آن را نمي خواهند و اين پروژه متناوبا و موكدا از اين رسانه ها تكرار مي شود تو گويي آنها كه تاكيد پرچم ملي كشور خود را مي كنند افرادي نادان و عقب مانده از جامعه امروز ايرانند و بايد براي اتحاد فقط پرچم شير و خورشيد كنار گزارده شود چون اتفاقا جمهوري اسلامي وحشتي بزرگ از اين پرچم دارد. البته اين خواست مشترك اتفاقي پيش آمده است و نبايد بدبين بود!!عجب اينكه در اين رسانه ها مثل صداي آمريكا,گنجي ها,كريمي حكاك,حقيقت جو,داوودي مهاجر,افشاري,روزبه مير ابراهيمي,مهرانگيز كار و دقيقا اين تيم همراه و همفكر پاي ثابت دوتا دو تا همراه هم هر شب در بخشي هستند و مخالفاني كه سالها سابقه مبارزه با نظام دارند از طرف اين تويزيون بايكوت شده اند حتي مجري هاي قديمي اين رسانه مثل بهارلو.


بايد بدانيم پولهاي زيادي در راه تلقين اين باور در خارج كشور هزينه مي گردد و اين جداي بودجه هاي كلاني است كه براي حفظ اين نظام در بيرون ايران خرج مي گردد.اين به اين معنا نيست كه همه كساني (از جمله نامبردگان در اين نوشته)كه در راستاي برخي از باورهاي اين نظام مي انديشند جزئي از نظام هستند يا با آنها همكاري دارند.ولي پولهايي از اين مردم كه به تاراج مي رود مقداري هم به هنگام به خطر افتادن نظام و اسلام خرج مي گردد و امروز براي مقابله با پرچم شير و خورشيد و نيز جلوگيري از به گوش رسيدن و فهماندن پيام بقيه گروههاي اپوزيسيون سياسي و ايجاد نوعي تكصدايي اصلاح طلبانه هزينه مي شود.ابتدا اصرار بر اين بود جنبش را به پس گيري آرائ و رئيس جمهوري موسوي محدود كنند.و بيشترين حملات بسوي مخالفيني بود كه از ابتدا نظام اسلامي را شناخته و كليت آن را هدف گرفته بودند.
اين مسايل آنقدر گسترده و مهم در عين حال ظريف مي باشد كه در يك نوشته نمي توان به كل آن پرداخت, ولي آنچه حائز اهميت است اينكه همه بايد دقيق اين مسائل را بررسي كنيم تا ديگر بار در چاهي عميق نيفتيم كه ديگر اينبار بيرون آمدن از آن هزار بار سخت تر و محال تر از قبل مي باشد. با چشمان باز و ريز بيني بايد تمام حوادث را بررسي كنيم تا بتوانيم اين نهضت فراگير را بجاي اينكه فداي به قدرت رسيدن گروههاي اصلاح طلب جمهوري اسلامي كنيم به پايه اي براي دموكراسي و سكولاريسم براي مردم ايران بدل كنيم.


كوشان.م

No comments:

Post a Comment