Friday, August 28, 2009

اصلاح طلبي و تحول خواهي:گذشته و حال

تفاسير مختلفي در باره اعتصاب غذاي گنجي در مقر سازمان ملل و به دنبال آن مقالات و اظهاراتش در مورد پرچم ملي ايران بيان شد.به دنبال آن در شهر هاي ديگر نيز از اين جنس گردهمايي ها برگزار شد كه در يك شعار مشترك بودند:«نه پرچم و نه پلاكارد و تابلو»


بحث بر سر اين هست اعتراضاتي كه به منظور دفاع از حقوق زندانيان سياسي و حقوق بشر و دفاع از آزادي بيان است(چون ظاهرا براندازي حكومت اسلامي هدف اين افراد نيست)چگونه خود نافي حقوق آزادي بيان هستند.چرا نبايد معترضين كه خواهان آزادي زندانيان سياسي و بيان هستند پلاكارد و پرچم مورد اعتقاد خود را در دست گيرند.واقعا هدف اين گروه ها چيست كه اينچنين از پرچم شير و خورشيد و يا پلاكاردهاي ضد نظام اسلامي تبري مي جويند.اين چه هدف مشتركي است كه گنجي ها, حقيقت جو ها, كارهاو...را اينچنين در راستاي منافع نظام اسلامي به تقلا وا مي دارد.واقعامحل تشكيك است كه ظرف يك ماه اخير افرادي كه هميشه عليه رژيم اسلامي با بغض سخن مي گفتند و از اصلاح طلبان اظهار مبرا بودن مي كردند به ناگاه طرفدار اصلاح طلبي و موافق تئوري اصلاحات امثال موسوي گشتند.و از اين عجيب تر بي تفاوت به پرچم شير و خورشيد شده و اصولا بحث پرچم را فرعي وتفرقه انگيز دانسته و خواهان پايين آمدن اين ديرك ها(بخوانيد پرچم)مي شوند.

با نگاهی کاملا منصفانه اپوزیسیونی که در 30 سال شكل گرفته به هيچ عنوان صادق و يكدست نبوده و بايد با كمال تاسف با نگاه ترديد به آن نگريست.نگاهي به اين مخالفين و تغيير رفتار بعضي اشخاص به نحوي غريب در شرايطي كه جمهوري اسلامي لرزان ترين پايه ها در طي اين 30 سال را تجربه مي كند واقعا مايه ياس و نگراني مي باشد.به واقع بايد پذيرفت از اول انتظار ابلهانه اي داشتيم از نسلي كه اين عقب ماندگي و مصيبت را به ايران همراهي كردعوض شده باشد.چگونه از فسيل هاي جبهه ملي , اكثريت و اصلاح طلباني كه بصورت اپوزيسيون صادراتي و ساخته شده حكومت براي چنين روزهايي پرورش يافته و متنعم شده اند مي توان انتظار رفتاري جز اين در اين روز هاي لرزان نظام داشت.من بر اين باورم مردم ما راه خويش را يافته و عموم جامعه بسوي آزادي و با نفرت از جموري اسلامي تا براندازي اين رژيم پيش مي روندو تلاش اين افراد اين حسن را دارد كه شناخت ما را از اين گروهها تبديل به آيينه تمام نماي حقيقت مي كند تا با اين تجربه و واقع بيني تاكتيك و استراتژي حركت رو به سوي فرداي آزاد را تعيين كنيم.


شايد وقتي برخي تغيير رفتارهاي تعجب برانگيز از سوي كساني را كه به آنها و صداقتشان ايمان داشتيم مي بينيم نوميد گرديم ولي بايد با تعقل بغض خود را به خرد بدل سازيم و با اين تجربه و شناخت سره از ناسره به راه خود تا تحقق آزادي ادامه دهيم.فعاليت گروهها و افرادي كه در باطن ايدئولوگ و مذهبي بنيادگرا بوده و حال به اقتضاي زمان دموكرات شده اند ولي در جايي دم خروس بيرون مي زند وبه هيچ وجه قابل اعتماد نيستند.

امثال گنجي كه در تمام مراحل فتنه57 و پس از آن در پيشبرد اهداف اين نظام دخيل بوده چگونه مي توانند مصلحت مردم را بر مصلحت نظام مقدسشان ترجيح دهند در حاليكه مرجع تقليد و مولايش منتظري مي گويد هر كس براي خروج نظام از بحران بكوشد اجر اخروي دارد.شايد مصلحت باشد بنا را بر يكدلي و اعتماد متقابلبين گروهها و احزاب سياسي و فكري با ايدئولوژي و طرز تفكر متفاوت بگذاريم ولي برخي اشخاص چنان رفتارهايي از خود بروز مي دهند كه اپوزان حقيقي را به تشكيك وادار مي كند.براستي بايد گفت كه تشخيص ميهن پرستان حقيقي از نفوذي ها يا كساني كه به اسم مخالف اميد به اصلاحات در داخل رژيم را دارند چه وابسته و چه غير وابسته بسيار سخت و نياز به تحقيق و دقت دارد و اين حساسيت ها باري سنگين بر دوش هر مخالف است كه فرق سره از ناسره را تمييز دهد.گاهي كه فكر مي كنم برخي اشخاص در رسانه هاي خارج كشور چقدر سخيف و غير واقع ارائه ديدگاه مي كنند حتي گاهي ترديدها را بر مي انگيزد

ولي با اندكي تامل مي توان دريافت كه اين بي خردي و بلاهت همين افراد در سال 57 امروز سياه ايران را رقم زدو انتظار تغيير در اينها آن هم در سنين امروزشان ساده انگارانه است درست است كه حضور اينها ضربه اي جبران ناپذير در جنبش فكري-اجتماعي ملت ايران ايجاد مي كند ولي به هر حال اين راهي است طولاني كه بايد با صبر و تدبير پيموده شود.

بايد بپذيريم افرادي كه با افكار سفيهانه 30 سال پيش رو به قبله نوفل لوشاتو شتافتند و به شاهنشاه و حتي دكتر بختيار پشت كردند هر چند بارها در اين سالها يا از اين كارهاتبري جستند و يا اظهار پشيماني كرده و در مقام توجيه در آمده اند ولي هرگز نمي توانند تغييرات بنيادي در ذهنيت خود ايجاد نمايند.گاهي به اظهارات فعالين چپ, توده اي, اكثريتي ,جبهه ملي وديگر شيفتگان انقلاب دروغين 57 دقت كنيم در مي يابيم ذره اي حاضر به اقرار اشتباه و خيانت و يا خوشبينانه بلاهت خوددر برخورد با نظام شاهنشاهي و حكومت پهلوي و بيعت با خميني نيستند كه حتي بر مواضع قبلي خودپافشاري آميخته با حماقت مي كنند كه شايد براي فرار ازعذاب وجدان و يا حتي يك اعتقادي است كه حتي نيروهاي اصلاح طلب رژيم فعلي را بربازگشت پادشاهي پارلماني ترجيح مي دهند كه اين نشان از بيخردي و خيانت كار بودن اين گروه محدود است.

کوشان

No comments:

Post a Comment