Monday, November 24, 2014

پولتیک بهنود واشاعه گفتمان حکومتی در رسانه های فارسی!

بهنود در راه فراگیری اصول روشنفکری ایرانی در مکتب اصیل روشنفکری


در دوردستهای مذاکرات هسته ای امیدی چشمک نمی زند گویا بشارتی برای نظام نیست.نظام اسلامی هم میداند باید پلان دومی برای حفظ وضیعت مضمحل خود در جیب داشته باشد...

تازگی جنجال گفتارهای روشنفکری و روشنفکری گفتاری براه افتاده.شوی شومن های همیشگی سیاسی.مسعود بهنود پلتیک زده! بهنود آمده تمام قرائت های ایدئولوژیک و منویات مطلوب و افکار واپس گرای نظام اسلامی را که سالها میکوشد به عنوان ایدئولوژی غالب ایران جا بیندازد و با شکست مواجه بوده،در پشت عینک و کراوات و ظاهر روشنفکری اش،در بسته بندی شیک  و ریش تراشیده به مردم تحویل داده.
اصلا اضافات نگفته.سهل و ممتنع بیان شده.همان که چکیده اش مانیفست نظام اسلامی است.همان مانیفستی که تا بحال فکر میکردیم ضد روشنفکری و خلاف فکر روشن اندیش و در مسیر سیاهی و تباهی ایران و ایرانی بوده ولی امروز،بی بی سی لندن و کارگزار اعظم ، میگوید این خود روشنفکری است ذات روشنفکری سره ایرانی....همان شیعه جاری در رگهای خودمان!
مهمترین مدعایش، روشنفکر شیعی را تنها روشنفکر ممکن ایرانی لقب داده و خاتمی ، همان جانوس چندچهره اسلامی،را روشنفکر اصیل ایرانی در برابر هویدا روشنفکر غربی ناآشنا با جامعه ایران.بعد شیعی بودن را در خون ما ایرانیان معرفی کرده.بعد در روزهایی که صدای همه از اشغال رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای امریکا ،توسط آنها که دل در گرو مهر و کرم نظام اسلامی دارند ، درآمده، گفته چرا این رسانه ها جای اپوزیسیون هست باید جای روزنامه نگاران وزین باشد.

به عبارتی او میداند که اتفاقا این رسانه ها جایگاه شیفتگان خشونت پرهیز! اصلاح نظام در قامت روزنامه نگار و استاد مدعو و غیره شده ولی عمدا این را میگوید.تا نشان دهد اولا کسانی که معترض به اشغال این رسانه ها توسط حکومت اسلامی هستند اشتباه میکنند و این ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان سابق و غیره خود یکپا اپوزیسیون هستند و دوم بگوید آنچه اپوزیسیون  نظام حاکم لقب دارد مشتی بی سواد هستند که با ذهن تاریک خود با نظام مخالفت میکنند (چون ایشان شیعه را محور روشن فکری ایران میداند پس اپوزیسیون سکولار منتقد تفکر شیعی طبعا ناروشنفکران اپوزیسیونی هستند )و روزنامه نگاران وزین ( که لابد به زعم ایشان اپوزیسیون نیستند ) پس طرفدار نظام هستند لااقل خواهان اصلاح پله پله این نظام تا غایت عرش دموکراسی شیعی و اینان شایسته حضور در صدای امریکا و بی بی سی و تبیین تفکرات خود به مردم ایران می باشند.

و اینکه آس کارتهایش را در این عبارت رو میکند  «من فکر می‌کنم از زمان مشروطیت رئیس دولت و حتی رئیس حکومت این قدر فرهنگی نداشتیم.)!!!که لازم به توضیح نیست معنای ماهیت این جمله.
این وسط می بینیم صدای امریکا در افق با عنوان مناسک حکومتی، دو مهمان یعنی نفیسی و خزعلی را دعوت میکند که هر دو نور چشمی این رسانه اند و درباره علت اقبال مردمی به موضوع اقای پاشایی ، علت را می پرسند . هردو مهمان پاسخی را میدهند که قرائت حکومت اسلامی از این موضوع است.میگویند این استقبال ریشه در محرم و عاشورا دارد!!آنسو خزعلی که کلا توسط یک مجری صدای امریکا پروموت می شود و سهمی ثابت در عرضه خود در صدای امریکا دارد که با مالیات مردم امریکا اداره میشود!! شوی دیگری در برنامه صفحه اخر پیاده میکند و ضمن بیان مظلومیتها و رشادت ها و جانفشانی هایش در راه ملت ایران ،هاشمی را بزرگترین سیاستمدار صد سال اخیر جهان معرفی میکند.! آنسوی سکه بهنود که او را امیرکبیر ایران نامید.
اینها به اضافه موارد دیگری مثل گفته های آقای برزین و سلامتیان در صفحه دو بی بی سی که روحانی را محور و نماد حرکت صد ساله دموکراسی خواهی ملت ایران خواندند که باید هر حرکتش حساب شده باشد!و نمونه های کثیر دیگر،نشان میدهد گویی پلان B توسط این نظام و حامیان جهانی اش ( به زعم این حقیر متوهم دایجانی!)در حال اجراست.چطور؟

سالهاست نظام اسلامی کوشیده و به جد و جهد تلاش کرده مهره های خود را در رسانه های خارج کشور موسوم و منسوب به اپوزیسیون ، جا دهد.اگر فرستاده خواندن افراد مصداق تهمت زدن و سبب هوار مدافعین حقوق فردی و مهاجمین به تئوری توهم حقیقت! باشد میتوان اصلاح کرد سالیانی است که همراهان و همدلان بعضی جناحهای نظام که جز وفاداری به محبوب برآمده از انقلاب نکردند و جز بی وفایی و سنگدلی ندیدند واز سوی این نظام به درهای خروج از کشور رانده شده و اینان در رسانه های معظم منسوب به اپوزیسیون یکی پس از دیگری سنگرها را فتح کرده و ندای اصلاح طلبی را جهانی کرده اند. گام به گام  پیر و جوانش به این رسانه ها پیوندی ناگسستنی خورده اند و نوعی از سلولهای خفته را طرح ریزی کرده اند که هیچوقت در این 36 سال سراغ نداریم که چنین ایدئولوژی رایج نظام اسلامی در رسانه های مطرح خارج کشور، تبلیغ و تبیین شود و مشروعیتی ازنو برای نظام در اذهان چیدمان کند همان مار همیشگی بر دیوار ذهن جامعه ...همان پیام  انقلاب هیچ.

حیرت آور است.گفته های بهنود و امثال او در این چند روز نباید محل تامل و تمرکز فعالان سیاسی اپوزیسیون باشد چون حاوی نگرش جدیدی از سوی ایشان نیست ولی بیان این نوع نگاهها که خوانش و خواهش تیپیک و صریح نظام اسلامی در مخاطب قرار دادن جامعه ایرانی بوده در رسانه هایی از جنس صدای امریکا و بی بی سی،این پرسش را برجسته و مهم میسازد که چه جریانی با چه هدف و در چه لابیرنتهای سیاسی دارند یک بازی جدید برای مشروعیت زایی نظام اسلامی پیش می برند؟.جریانی که حضورش به اندازه ای نمود دارد که ندیدن آن بیشتر بر توهم ناظر بی طرف دلالت میکند تا دیدن آن!وضعیت نظام اسلامی با توجه به نومیدی و بی رمقی مذاکرات هسته ای آنچنان بد است که باید چاره ای برای کسب مشروعیت خود بیندیشد...

مذاکرات هسته در دقیقه نود است ولی بازی وقت اضافه دارد و ملتی که روی سکوهای سرد تاریخ ، به خواب زمستانی رفته...
ما از برون در شده مغرور صد فریب /  تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند.

کوشان م

x

Friday, November 7, 2014

پیرامون حصر یا رفع حصر موسوی و کروبی





دیدم خبرنگار بی بی سی فارسی،رفته سراغ احمد شهید پیرامون گزارش جدید درباره حقوق بشر ایران.ایرانی که اسیدپاشی ،صورت دخترکان بدحجابش را! به صورتی درآورده که تا ابد نیاز به حجاب با روبنده دارند ولی دولت کسانی را که این رخداد هول انگیز را برای ثبت در وجدان تاریخ ، ضبط می کنند به بند می کشد که چرا حقیقت را منعکس میکنند.یعنی ظلمی برای پوشیدن ظلمی دیگر.ایرانی که میلیاردها دلار از حقوق بشرش،به یغما می رود و حاصلش پوزخند شرکای دزد، به صورت بشر مزبور می باشد و دیگر هیچ.ایرانی که هر روز خبری از نقض ساده ترین حقوق ملتش ،برش غم انگیزی از تاریخش را پشت سر میگذارد .در این بین،گزارشگر بی بی سی فارسی از احمد شهید می پرسد: آیا در گزارش به حصر موسوی و کروبی و خانم رهنورد پرداخته اید؟احمد شهید حیران از اینکه میان اینهمه خبرهای هولناک از نقض ، که نه ، له شدن حقوق مردمش در پرونده های قطور زیر بغلش،چرا خبرنگار ایرانی بی بی سی ، دلهره حصر موسوی و رهنورد رنگ از رخسارش پرانده،میگوید : بله بله این سوال بطور جدی مطرح است که اینها به چه جرمی در حصر هستند! احمد شهید با خود فکر میکند اگر این خبرنگار را نمادی از تشویش و نگرانی مردم ایران فرض کند پس  لابد مردم ایران هر آینه حاضرند هر روز زیر سمبه تلخ ترین نقض حقوقشان بایستند و فقط منتظر لبخندی رضایت بخش بدنبال آزادی موسوی و کروبی هستند.حیرت می کند چون نمیداند...

ولی اگر اهل سیر و سیاحت در رسانه های نوشتاری و دیداری فارسی زبان هستید در روز چند بار ،موضوع رفع حصر موسوی و کروبی را به عنوان بیت الغزل نقض حقوق مردم بخت برگشته ایران می بینید یا میخوانید؟جایی که بیش از بیست نفر از زندانیان سیاسی از نوع تاج زاده و بهزاد نبوی و تاجیک، نامه می نویسند که موسوی و کروبی را آزاد کنید ما اگر در زندان بمانیم و بپوسیم چه باک ! آیا واقعا رفع حصر موسوی و کروبی نمادی از نقض حقوق بشر در ایران است؟اینکه موسوی و کروبی و رهنورد که به ناحق ، نه در سیاهچاله های خلافت اسلامی ایران،که در خانه خود در حصر اجباری و بی دلیل هستند فرضا فردا آزاد شوند ایا نشانه بهبود وضع حقوق بشر در ایران می باشد؟اگر نه ، دقیقا منظور از اینهمه تاکید به این موضوع به عنوان نماد اصلی نقض حقوق بشر در ایران دقیقا چیست وچه دستاوردی دارد؟ اگر اینان فردا آزاد شوند طیف اصلاح طلبان به خارج آمده در چند سال اخیر ، همان که با ظهور تلویزیونی بی بی سی فارسی، با زیر نویس عنوان ملی – مذهبی به مردم معرفی می شوند! در حضور هر روزه خود در رسانه مزبور یا صدای امریکا ، چه مواردی را به عنوان شاخص نقض حقوق بشر مطرح میکنند و مورد بحث قرار میدهند؟

رفع حصر موسوی و کروبی و رهنورد ، به نظر نمی رسد خبر خوبی برای فعالان حقوق بشر اصلاح طلب ، ببخشید ملی مذهبی چسبیده برروی صندلی تحلیل و تفسیر وضعیت سیاه حقوق بشر در نظام اسلامی باشد.چون از فردای آن روز،توگویی مشکل حقوق بشر این مردمان حل شده،این تحلیل گران به نوعی از بن بست تمثیلی خود می رسند..
ولی من باور دارم بسیارانی در کسوت باورمندان به اصلاح پله پله این نظام به عنوان یگانه راه رستگاری و دموکراسی و آرزومندان به دوران طلایی امام راحل، اگر به موضوع رفع حصر موسوی و کروبی به عنوان یک رخداد سیاسی ( ونه حقوق بشری ) بنگرند ته دل دوست نخواهند داشت اینان آزاد شوند.چون لابد اینان هم مثل من،ازخود می پرسند فرض کنیم موسوی و کروبی و رهنورد به دستور رهبر ، فردا صبح زود از حصر خلاص شدند.تا اینجا حقوق بشر ترمیم می شود ! ولی جهت سیاست آنان که به " رهبری سبز موسوی و کروبی و رهنورد " به عنوان سرمایه ای سیاسی دخیل بسته اند چه سرنوشتی متصور میتوان شد؟

دو حالت را میتوان فرض کرد.یا موسوی و کروبی آزاد خواهند شد ولی به دور از عافیت طلبی به اعتراض و گفتن گفتنی هایی بسیار فراتر از تقلب در انتخابات، مبادرت می ورزند.طبعا بعید به نظر می رسد در این حالت بخواهند مردم را به امام راحل همان پیرسفرکرده شان، حواله دهند.عقلا و طبعا ( که البته هردو از وجنات کارگزاران این نظام بدور است ) ایندو مجبورند برای ادامه مسیر از محدوده قانون اساسی پا را فراتر بگذارند.آنگاه ورای آنکه چه سرنوشت یا عقوبتی احتمالا در انتظار آنها خواهد بود ( با توجه به مواضع رهبر در مورد اینها و نیز خواست تندروها برای اعدام این خائنین به زعم خودشان  ) باید پرسید چه سرنوشتی در انتظار اکثر قریب به اتفاق هم پیاله های دیروز یا هم پالگی های فعلی نظام اسلامی در هیئت اصلاح طلبان و هیبت مدافعین ظاهری یا حقیقی امروزی موسوی و کروبی خواهد بود؟اگر دولت روحانی و شخص وی،بخواهند وارد یک تلاش پشت پرده برای آزاد کردن ایندو بشوند بدون اینکه بتوانند از اینان قول بگیرند که سکوت کنند و کاسه کوسه دولت اعتدال و تکنوکرات رئیس جمهور حقوقدان را بهم نریزند ، می دانند که خطر دهان باز کردن اینها همانا و بهم ریختن اوضاع به ضرر دولت سیاسی و مادی اینها همان. چرا باید چنین ریسکی کنند؟موسوی و کروبی میتوانند بعد از آزادی،ایستاده بر عهد و پیمانشان با مردم چنانچه ظاهرا تا امروز مدعی آن هستند، چیزی را بگویند که آتش آن دولت اعتدال روحانی را شعله ور نکند؟

میتوانند بگویند ما نمادهای جنبش سبز که خواهان تغییر در حضور آدم خوارانی چون پورمحمدی ها بودیم در برابر جلوس مصطفی پورمحمدی در کسوت نماینده دادگستری و عدل پراکنی دولت اعتدال به عنوان یک مثال از معلوم الحال های دولت بنفش، سکوت میکنیم و لبخند رضایت میزنیم!؟ اصلا آنان به خود این دولت اعتدال روحانی اعتبار و وجاهتی قائل می شوند که میان مدعیان سبز بودن و ارادتمندان موسوی و کروبی در ظاهر،شیفتگانی دارد که در داخل و بویژه خارج به سویش غش کرده اند ، و نغمه یا روحانی ادرکنی را در صدای آمریکا و بی بی سی و رسانه های دیگر با کوک نامیزانی هر روز می نوازند؟به مسیر انتخاب روحانی و دولتش اعتبار و وجاهت قانونی میدهند؟یا به دنبال مواضع 88 طبعا آن را باطل می شناسند؟اینهمه تناقض میان به دولت نشستگان فعلی و به دولت رسیدگان دیروز در قبای اصلاح طلبان به خارج رفته امروز،چه ته مزه ای را درباره رفع حصر در عمق ذهن و ته دل این طیف نشان میدهد؟مگر مطمئن باشند که موسوی و کروبی چنین موضعی نمی گیرند و سکوت میکنند انگاه...

آنگاه حالت دوم است که فرض کنیم موسوی و کروبی فردا از حصر آزاد می شوند و سکوت میکنند.فرض کنید حصر پایان یافته و مردمی که به آنها گفته اند بگویید یا حسین میرحسین تا رستگار شوید بی صبرانه منتظرند تا پس از غیبتی صغری،قائد سبز،به عهدش وفا کند و آنها را از نیل وحشت اسلامی ، عبور دهد.ولی ناگهان می بینند صدایی از عصای سبز اینان به گوش نمی رسد.آنگاه سرمایه کسانی که به موسوی و کروبی دخیل بستند و مردم را به سور اسرافیل ایندو امید رستاخیز دوباره داده اند تا به امروز،نمی سوزد؟البته این احتمال از جهاتی کمتر است که موسوی و کروبی بیرون بیایند و سکوت کنند .به عبارتی خودایندو اگر تحت فشار،ناگزیر باشند میان ماندن در حصر فعلی و ازاد شدن به شرط سکوت مطلق ، یکی را انتخاب کنند با توجه به سن و سال و وجاهت کسب کرده که گذشته اینان را ترمیم کرده ترجیح میدهند در حصر بمانند نه اینکه سکوت کردن برایشان سخت باشد که قضاوت مردم بعد از این سکوت احتمالی برای نام و ابروی اینان از حصر سخت تر خواهد بود.آِیا موسوی وکروبی با توجه به شرایط دیروزشان در جنبش سبز و شرایط امروز سیاسی ایران میتوانند موضعی بینابین ایندو حالت را اتخاذ کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب؟به نظر نمی رسد مردم این حالت را بپذیرند.
این وسط یک پرسش می ماند.اگر اینان آزاد شوند و منتقدان حقوق بشر اصلاح طلب، نتوانند رفع حصر موسوی و کروبی را نماد ظلم به ملت ایران فریاد بکشند تا اینگونه نشان دهند اصلاح طلبان مظلوم ترین و تحت ستم ترین هستند میان همه مردم ایران نسبت به دیگر طیفهای اپوزیسیون و از این بین برای خود کسب وجاهت کنند،اگر اینان آزاد شوند و دولت به دولت رسیدگان ائتلاف بنفش و سبز را بشکنند.
اگر اینان ازاد شوند و نه بتوانند چیزی بگویند و نه اینکه چیزی نگویند،اگر اینها آزاد شوند و حکومتی که اصلاح طلب سبز و بنفش و زردش،در کنار اصولگرا و دلواپس و دیگرانش به چالش سقوط کشیده شوند،یا از آن سو اگر اینان ازاد شوند و قرار باشد وجاهت و شرافتی را که در غیبت آنها،با فرض برعهد بودنشان،برای اینان ساخته اند و مردمی به دنبال همین تصور صحیح یا ناصحیح و با این بهانه و وعده ،رنگ بنفش می شوند و به زعم خودشان خون ندا را پس می گیرند، به باد رود و سرمایه مهم جریان اصلاح طلبی نظام اسلامی به کابوس فریبی دیگر برای ملت بدل شود چرا اصولا باید جریانهای مختلف نظام اسلامی از صدر تا ذیل از تندرو تا کندرو و اصلاح طلب و معتدلش ، آرزومند رفع حصر اینها باشند؟همین موسوی و کروبی در حصر ، که اینان بر دیوار ذهن ملت ساخته اند و به نامش رای بنفش میگیرند و جیغ بنفش پس میدهند تا دولت بنفششان برپا باشد خیلی بهتر و مفیدتر از موسوی و کروبی رفع حصر شده می باشد.این وسط در دل موسوی و کروبی و رهنورد چه میگذرد هیچکس نمیداند شاید چون نباید بداند و بهتر است نداند....


کوشان م