Tuesday, September 29, 2009

هشدار,حواشي جنبش را بازنگري كنيم


باورم نمي شد وقتي كه گزارشهاي بي بي سي و صداي آمريكا را در مورد حواشي سخنراني احمدي نژاد در اجلاس سازمان ملل ديدم و شنيدم।اگر با چشم خود مشاهده نمي كردم باورم نمي شد اين همه وقاحت خبررساني و سانسور را در رسانه هاي مدعي انتشار آزاد اطلاعات।چه نتيجه اي بايد بگيريم.


چند پرسش مطرح مي شود:مگر اين دوستان در اين رسانه ها ايراني نيستند كه بازتاب حقيقي آنچه در نيويورك بر عليه نظام استبداد اسلامي گذشت در اين رسانه ها ديده نمي شود.اين همه گزيدن خبرهاي خاص و حذف همه آنچه در خيابانهاي نيويورك رخ داد اگر نبايد ما را به ترديد و بدبيني وادارد چه نتيجه اي مي دهد؟بارها نوشته و گفته شده كه رسانه هاي فارسي زبان نه در جهت منافع ملي و خواست مردم ايران كه براي تبليغ گروهي خاص كه استاد نوري علا از آن به عنوان مافياي گسترده و مقتدر نام مي برند به تهيه خبر مي پردازند.آنچه كه در نيويورك رخ داد نمايش قدرت و اتحاد مردمي آزاديخواه و مبارز ,ملتي آريايي و آگاه از گروههاي مختلف سياسي دوشادوش هم براي بازپس گرفتن ايران خود و سرنگوني رژيمي توتاليتر بود.موج پرچم هاي شير و خورشيد در خيابانها و بين گروههاي با طيف گسترده باورهاي سياسي در كنار هم و متحد چه چيزي را پيام ميداد كه صداي آمريكا و بي بي سي حتي يك عكس از آن را نمايش نداده و سانسور كردند.از نشان دادن اين اتحاد چه گروهها و كشورهايي متضرر مي شدند؟آيا ميان اين گروهها و دول خاص اشتراك منافع ايجاد نشده است؟حقیقتا در نيويورك چند درصد جمعيت سبزپوش با عكس خاتمي و موسوي بود كه فقط آنها نشان داده شدند؟

.چرا يك عكس موسوي را چندين بار به عنوان تنها صحنه آن تظاهرات نشان مي دادند(طرفداران موسوي به اين كه اين عكس با شانتاژ مواجه شده دلخوش نكنند كه به كل موضوع از نگاهي بالا بنگرند كه من خود نيز يك نفر سبزم)ولي عكسهاي بيشمار شاهزاده رضا پهلوي (چه موافق وي باشيم چه مخالف)كه هيچ حتي جمع هواداران آنها يك لحظه در اين رسانه ها نمايش داده نشد. پرچم شير و خورشيد و يا عكس شاهزاده كه در آن طيف گسترده سياسي كه در نيويورك شاهد بوديم پيام آور چيست كه رسانه هاي بريتانيا و آمريكا آن هم فارسي بايد آنها را كاملا سانسور كرده و فرق آن با پرچم سبز و تك عكس موسوي چه مي تواند باشد كه اين چند صحنه گزيده شده و نمايش مكرر مي يابند.؟!

بارها هشدار داده و باز هم مي گويم اين رسانه ها سويي مشكوك دارند گفتيد حال نبايد چيزي بگوييم چون رسانه ها در خط منافع ما در حركتند. اين مافياي قدرتمند نه به صلاح ما كه براي منافعي مشترك بين آنها و كشورهاي استعمارگر فعاليت گسترده مي كنند.حالا بگوييد من دايجان ناپلئونيسم فكر مي كنم.خوب دقت كنيم و هيجان را كنار بگذاريم.تمام كارشناسان و تحليل گران امروز صداي آمريكا و بي بي سي همكاران و طرفداران سابق نظام استبدادي هستند كه به يكباره به خارج رفته(بخوانيم فرستاده شده)و ريشها را تراشيده,كت و شلوار و كراوات مي پوشند و به عنوان اپوزيسيون موجود به مردم ايران معرفي مي شوند.ولي كارشناسان آگاه و مخالفين واقعي را حتي لحظه اي هم در اين رسانه ها نمي بينيم و اگر به ندرت دعوت شوند براي مباحث ادبي يا غيرسياسي استفاده مي شوند.اينها پيام آور چه نشانه هايي است؟نبايد باهوش بوده علائم را جدي بگيريم.اين همه هجمه به احمدي نژاد و تحقير او نشانه مخالفت استعمار با اين شخص منفور است پس جايي منافع اينان در خطر است ولي آيا اينها با كليت اين نظام مخالفند.آيا براستي مشكل ما با اين ديكتاتوري فقط با رفتن احمدي نژاد و آمدن موسوي حل مي شود؟چرا احمدي نژاد تنها مورد هجمه تلويزيون هاي آمريكا و بي بي سي قرار مي گيرد در حالي كه مي دانيم سرنخ در جاي ديگر بوده و احمدي نژاد نقطه اي از اين كل هم نيست كه اگر بود 4 سال ديگر با رفتن او مشكل حل مي شد و جاي نگراني عميق نبود.سوال اينجاست كه اين همه حمايت از موسوي قرار است چه سودي را براي آمريكا و اروپا تامين كند كه احمدي نژاد آن را به خطر انداخته است.آياعقلا بهتر نيست براي جلوگيري از بحراني جهاني از اپوزيسيون حقيقي و عاشق ايران اين نظام حمايت شود تا از قسمتي از حاكميت موجود.اينكه ما از احمدي نژاد متنفر باشيم بديهي است ولي هيچ از خود ميزان نفرت از كل نظام استبدادي و رئوس اين هرم را پرسيده ايم؟چرا هيچ عكسي از خامنه اي كه جنايتكار اصلي است در سبزهاي نيويورك و بقيه دنيا نمي بينيم.اين چه سياستي است كه فقط احمدي نژاد را هدف حملات قرار داده و كاري به بقيه ندارد و حاشيه اي امن را براي آنها مهيا مي كند.آيا جنايتهاي خامنه اي و هاشمي رفسنجاني در اين سي سال در حق مردم ايران بيشتر است يا احمدي نژاد؟آيا نبايد تجمعات پر شود از عكسهاي جنايتكاران و آمران اصلي براي به پايين كشاندن آنها؟آيا اراده اي براي حفظ اين جانيان برقرار نيست؟آيا كل صحنه نيويورك چند پرچم سبز و يك عكس خاتمي و موسوي بود كه مدام از صفحه تلويزيونهاي بي بي سي و صداي آمريكا پخش مي شد و آنهمه پرچم شير و خوشيد كه چشمها را خيره مي كرد و انبوهي از عكسهاي رهبران ديگر و سنتي اپوزيسيون كه هيچ وابستگي به اين نظام نداشته و ندارند(چه موافق آنها باشيم يا مخالف)حتي يك بار هم نبايد براي پخش عادلانه اخبار و عدم سانسور نمايش داده مي شد. عجيب نيست؟پس فرق اين رسانه ها با صدا و سيماي جمهوري اسلامي چيست؟
بياييم يكبار ديگر بدون هيجان و جوزدگي اين جنبش و اهداف و رهبران آن را مورد تحليل و بازنگري قرار دهيم.براي مردمي كه يك بار انقلابي استعماري را در يك شرايط هيجاني و دخالت واضح كشورهاي استعمارگر و رسانه هاي آنها پشت سر گذاشته ايم اينكه يك بار ديگر دچار همان فريب شويم راه بازگشتي نمي توان متصور بود.من هرگزبه جنبش سبز به ديده ترديد نمي نگرم كه خود يك قطره از درياي بيكران آن هستم ولي جهت و سمت و سويي كه اين جنبش با دخالتهاي مشكوك برخي به خود گرفته موجب نگراني و ترديد مرا فراهم مي كند.فراموش نكنيم به ايراني بودن هركس از جمله دست اندركاران رسانه هاي فارسي اعتماد نكرده و دل نبنديم كه همين ايرانيها در بي بي سي بودند كه در انقلاب نكبت 57 نقش زبان گوياي دولت فخيمه بريتانيا را عهده دار شدند و سرنوشت شوم آن را با مكر سياسي و مطامع استعماري رقم زدند.اگر اين جنبش سر باز ايستادن ندارد بايد با تعقل و توجه به تمام زواياي مهجور مبارزه و بازيهاي كريه سياسي دول خارجي كه چشم به منافع خود در ايران دارند اين مهم صورت پذيرد.مراقب دلالهاي كم مايه لندني و بازيگران بي مايه كه سي سال پيش هم ,همين نقش دلالي را بازي كردند و ايران رابا يك هيچ!!معاوضه كرده و تاخت زدند باشيم. آگاه باشيم در حالي كه بدنبال هشدارهاي محكم اخير دول گروه 20 حمله نظامي به وقوع بپيوندد بجاي حاكمان فعلي ,گروهي ديگر از بدنه همين نظام را كه در اين سالها تربيت كرده و مطيع و نمك پوده خود ساخته اند بر تقدير ما مسلط ننمايند كاري كه 30 سال پيش هم كردند. پروژه اپوزيسيون سازي را جدي بگيريم.هر كابوسي امكان تحقق دارد اگرهوشيار و مراقب نباشيم

کوشان


No comments:

Post a Comment