Saturday, September 19, 2009

ايرانيان خارج كشورهدف رژيم اسلامي


امروز وقتي كه لايه هاي مختلف جنگ رواني و تاكتيك هاي اطلاعاتي رژيم اسلامي را بررسي كنيم به اوج دقت در اكسيونهاي رژيم اسلامي پي مي بريم كه نمي تواند حاصل تفكر عده اي ملا و مكلا با تفكر محدودشان باشد.

بلكه يك برنامه گسترده و مدبرانه مي باشد كه بايد از اتاقهاي فكر بسيار پيشرفته و مدرن حاصل آيد.

حال سررشته كجاست من نادانم.جمهوري اسلامي همانطور كه مسئله ايرانيان خارج و داخل را براي ايجاد تفرقه دامن زده ومطرح مي كند در عمل هم به آن پايبند است.صدور عده زيادي مامور به اسم اپوزيسيون و استخدام گروهي ايراني خارج كشور در لباس مبارز و مخالف آغاز كليد خوردن پروژه اي بودكه در اصل ايرانيان خارج كشور را هدف قرار مي دهد.چون نظام اسلامي به خوبي مي داند مردم داخل ايران تا كنه وجودي اين رژيم غاصب را شناخته و نمي توانند ديگر از هيچ طريقي ايرانيان داخل را فريب دهند.چون اين مردم آزموده و آشنا با اوج مكر و ستم اين رژيم هستندو جز نابودي و ساقط شدن كامل آن به كمتر رضايت نمي دهند.ديگر اسامي مانند اصلاح طلبان مردم را فريب نمي دهد از آنجا كه بعد از خرداد 76 و آن به اصطلاح جنبش بزرگ اصلاح طلبان چنان تجربه بدي به دست آوردند كه با اينكه از ترس بودن تفكري مانند هاشمي به خاتمي اقبال نشان دادند با گذشت 8 سال از آن واقعه باز هم از خاتمي به ابا و عمامه رفسنجاني پناه آوردند.(بگذريم كه با شعبده, احمدي انتخاب شد)كمي به اين مورد فكر كنيد كه اصلاحات و پروسه آن چه بلايي بر سر مردم ايران آوردكه مردم از هاشمي به هاشمي پناه بردند(همانطور كه امروز مومناني مردم درمانده و نوميد ايران امروز را به حيات طيبه دوران خميني بشارت داده و رهنمون مي سازند).

اين همه حاصل پروسه اصلاحات بود.اين است كه اين جنس اصلاح طلبي در داخل ايران خريداري ندارد.پس پروژه هدف قرار گرفتن خارج و بمباران تبليغاتي ايرانيان خارج كشور در حمايت و اميد به اصلاح طلبي توسط امثال بهنود,گنجي,نگهدار و كديورها كليد خورد.چون جوانان خارج كشور اصولا مفهوم اصلاح طلبي را در مورد اين رژيم و حقيقت اين حكومت را لمس نكرده اند واين متاع به ظاهر زيباي اصلاحات را مي توان به آنان فروخت و از آن به عنوان يك لابي خودساخته و نادانسته توسط ايرانيان پاك نيت خارج به سود رژيم بهره برد.حاصل حمايت جوانان پرشور و با اخلاص عمل در خارج كشور از اصلاحات و موسوي و حتي عمل به سخنان امثال گنجي در مورد كنار گذاشتن پرچم ملي شير و خورشيد و ايستادن در كنار اصلاح طلبان به خارج فرستاده شده درصف مقابله با اپوزيسيون حقيقي و تهمت و توهين به آنها حاصل همين عدم شناخت بود.

اين است كه آقايان به آمريكا و اروپا« موقت سفر كرده »همانجا ايرانيان را هدف تبليغات خود قرار داده و ديگر به ايران باز نمي گردند.خوب مي دانند حرف آنها در ايران خريدار نداشته و فقط دوستان خارج از كشور كه به عمق فاجعه آگاهي ندارند به اين حرفها دل مي بندند.چون تصور مي كنند اصلاح طلبي در ايران هم از نوع تغيير اوباما و ساركوزي مي باشد.در آنجا اين شعار ها زيباست و سيستم اطلاعاتي نظام اسلامي اين مورد را به خوبي دريافته و در مصادره نيروهاي كثير خارج كشور به سود خود توفيقاتي يافته است كه اپوزيسيون از انجام اين مهم عاجز مانده و قافله به رژيم اسلامي تا حدي باخته است.اگر هم برخي مانند همايون(با اينكه با روشهاي او گاهي موافق نيستم)درخارج افرادي را به سوي خود جلب كند مورد حملات برنامه ريزي شده و تخريب همه جانبه قرار مي گيرد و حتي مهر وافر وي به پرچم به صفت پرچم فروش به سخره كشيده مي شودحال آنكه در همه كشور ها پرچم فروخته مي شود.

ويا شاهزاده رضا پهلوي به صورت عجيبي مورد بايكوت خبري قرار مي گيرد مبادا طرفداران فراوانش با جمع شدن گرد او هسته مقاومت عظيمي را شكل دهند.و جالب اينكه رسانه هاي آمريكا و انگليس هم در پيشبرد اين پروژه ها پيش آهنگ هستند!ايجاد گروههايي مثلا غير سياسي مثل پايا با اعضاي معروفي چون فيروز نادري,رودي بختيار,نازنين افشين جم و انصاري و ...حاصل همين سياستي مي باشد كه بودجه زيادي براي تحقق آن هزينه شده وگاهي عصبانيت ايانيان داخل را بر مي انگيزد ولي كاري از دست آنها بر نمي آيد چون صدايشان به جايي نمي رسد.دقيقا به فيلمهاي مخملباف و دختر وي دقت كنيد و خودبه قضاوت بنشينيد.

جو ايران در اين فيلم ها چنان نشان داده مي شود كه گويي جوانان ايراني به هيچ چيز جز اصلاح طلبان و اصلاحات و خاتمي و موسوي نمي انديشندواين مورد را به خارج نشينان نشان مي دهند كه شما هم بايد دنباله رو داخل باشيد در حاليكه كه مردم داخل حرف ديگر ميزنند و به دنبال براندازي اين رژيم هستند ولي نمي توانند حرف خود را به خارج بفهمانند چون تمام دستگاههاي تبليغي در دست گروه اصلاح طلب است.مردم ايران نمي خواهند در خارج دقيقا شعار آنها تكرار شود بلكه انتظار دارند ايرانيان در كشورهاي آزاد بغض فرو خورده آنها و حرفهاي كه در داخل توان گفتن آن را ندارنددر خارج فرياد زنند.حال آنكه در جريان جنبش سبز لابي كاران رژيم اينگونه جا انداختند كه ايرانيان خارج بايد شعار داخل را بگويندو اين فريبي بزرگ بود و آنها انتظار شعار سقوط حكومت اسلامي و بر افراشتن پرچم ملي و تاريخي ايران را از خارج داشتند.باز هم جوايز بين المللي براي انديشه اصلاح طلبي و البته هجوم به پادشاهي آغاز شد چون هيچ علاقه و خواستي از سوي ابر قدرتها براي رفتن اين سفاكان و استقرار يك حكومت ايراني و ملي وجود ندارد كه در اين صورت بايد از منافع خود چشم پوشي كنند.

جايزه شير نقره اي به خانم نشاط باز هم در مورد 28 مرداد و حمله به شاه همراه بود تا هم اذهان از فجايع امروز ايران دور شود و هم هوس نوعي ديگر از حكومت در سر مردم زنده نشود.البته من هم به خانم نشاط تبريك گفته ولي بدبين شده ام.اضافه كنم افرادي در جمع اصلاح طلبان هست مثل بابك داد واستاد احمد زيد آبادي يا شيخ شجاع كروبي كه از اصلاحات عبور كرده و خواهان تغيير قانون اساسي و تحول بنيادي اين نظام هستند.پس اصلاح طلبان خوب و با شرف جزء اين گروه حساب شده ولي در اصل از آن عبور كرده اند قابل احترام و كفه سنگين سياسي در اين مبارزه محسوب مي گردند.نقد و مقصود من آن گروهي است كه بيشتر در خارج متمركز شده و قصد ربودن جنبش به منظور حفظ نظام را دارند.وگرنه جوانان باشرف و عاشق ايران چه در داخل و چه خارج هستند كه پروسه اصلاحات را وسيله اي براي عقب راندن تندروهاي اسلامي و اصولگرايان واپس گرا و پلي براي رسيد به هدف و آرمان خود قرار داده اندكه البته در نوشته اي ديگر در اين مورد نظرم را ابراز مي دارم.

اكبر گنجي در قسمت 13مقاله«با اين رژيم چه بايد كرد» ياوه گويي هاي خود را از زبان چند روشنفكر ديني مثل سروش,حجاريان و نراقي مطرح كرده كه در نهايت به اين برسد كه ديكتاتوري سكولار پهلوي همانند ديكتاتوري ديني خميني يكنوعند و رضا شاه و خميني هر دو در مورد حجاب يك نوع عمل كرده و مردم اين هر دو را نمي خواهندوآيا به واقع رضا شاه و خميني جز در تفكر گنجي قابل قياسند؟در اصل گنجي مي گويد با رژيم شاه چه بايد كرد! مبادا بازگشتي در كار باشدوگرنه با اصل رژيم اسلامي مشكلي ندارد.نبوي هم درجايي ديگر مقاله اش را در دفاع از محمد رضا شاه و تعصب وي به خليج فارس آغاز مي كندولي بعد از دو خط مي گويد رضا پهلوي هم به سلطنت اعتقادي ندارد ومحمد رضا شاه هم اگر زنده بودنمي خواست كه در ايران نظام پادشاهي باشد.

در حقيقت اين دوستان مبارزه اصلي را نه با جمهوري اسلامي بلكه با پادشاهي و هر آنچه كه ممكن است اين نظام مقدس اسلامي!را به خطر و كيان آن را متزلزل كندانجام ميدهند.در اعلاميه منتظري هم اين حكومت ولايت نظامي معرفي شد يعني مردم تازه منتظر ولايت فقيه حقيقي باشيد و طعم نظام اسلامي واقعي را بچشيد!اين پروژه اي جديد است كه در اصل دفاع از جمهوري اسلامي و ولي فقيه است و اين حكومت فعلي را ديكتاتوري مشابه حكومت شاه به مردم معرفي مي كنند مبادا هوس شكوه گذشته تداعي گردد.مقاله نويسي اين نيست كه در خانه كتابهاي مختلف فلسفي و سياسي را باز كرده و از هر كدام يك خط بنويسي و ملغمه اي درآيدكه نه خودت بفهمي و نه هيچ كس ديگري از آن برداشت لازم را داشته باشد.اين نوع نگارش در اصل مغلطه كاري و عوام فريبي است كه در كارنامه اين دوستان به وفور پيدا مي شود.

اينكه جمله هاي غير كاربردي درباره يك موضوع را پشت سر هم چيده و دريك خط آخر يك نتيجه گيري بي ربط بگيري كه مبارزين و آزاديخواهان نمي خواهند ديكتاتوري سكولار شاهنشاهي را جايگزين ديكتاتوري ديني امروز بكنند در اصل نوعي مغالطه و كلاهبرداري سياسي مي باشد كه فقط از عمال خبيث اين رژيم برمي آيد و بس.6-5 ميليون ايراني خارج كشور اگر تمام تمركز ذهني خود را بر واقعيت وجودي اين رژيم و شناخت پروژه هاي پرهزينه برون مرزي آنها قرار دهندكمك بزرگي را مي توانند به جنبش آزادي خواهي مردم ايران كنند.آنچه اهميت دارد يكسري پروژه هاي نخ نما شده رژيم اسلامي كه از آستين عمال و ماموران خارج كشورآنها بيرون آمده و اجرا مي شود.اينكه نيروي عظيم از لابي گران رژيم در خارج بار ديگر حملات گسترده و هماهنگي را يكصدا و با يك تاكتيك مشخص بر عليه نظام پادشاهي بعنوان استراتژي مشترك خويش قرار داده اندنشان از نگراني عمق اطلاعات رژيم از افكار عمومي ايرانيان مي باشد.

اينكه نظام حكومتي آينده ايران چه باشد هيچ تفرقه و تيرگي روابط بين گروههاي آزاديخواه و مبارز ايجاد نخواهد كرد كه اين مهم در فرداي آزاد ايران بوسيله يك رفراندوم سراسري توسط عموم مردم ايران تعيين مي گردد.اگر برخي افراد در دفاع از پادشاهي سخن مي رانند براي دفع يكسري توطئه ها و پاسخ به خباثت نيرنگ بازاني است كه هنوز در سفاهت و كينه گذشته خود غرق و به دنبال قدرت طلبي و انحصار خواهي براي گروه خويش است و هيچ حقي را براي افكارسياسي ديگر قائل نيستند.اينان همه را اقليت و خود را اكثريت دانسته و حتي با وقاحت مي گويند شما گروههاي كوچك و بدنام كه فقط معدود طرفداراني در خارج كشور داريد وارد جنبش ملي سبز ايرانيان نشويد و اين ما اصلاح طلبان هستيم كه اين ملت را نمايندگي و جنبش آنها را هدايت مي كنيم.اين را همان اشخاص مدعي و هميشه در اعتصاب غذا مي گويند كه مورد تنفر همان مردمي هستند كه به زور خود را نماينده آنها معرفي مي كند.شايد به خاطرهمين نيرنگ كاري است كه اشخاص صادقي مثل موسوي( كه من با ايشان اختلاف عقيده دارم) و كروبي هرگز اين افراد را منتسب به خود و نماينده خارج كشور جنبش معرفي نمي كنند.

در خارج كشور هم ايرانيان راستين از هر گروه و با هر ايدئولوژي سياسي بايد سره را از ناسره تشخيص داده و تا روز آزادي ايران و حضور پاي صندوق هاي راي براي تعيين نوع حكومت سكولار و دموكرات به حمايت از جنبش ملي ايرانيان بپردازند.يادمان باشد كه شكل ظرف حكومت آينده ايران دموكراسي و سكولار يزم است و نوع حكومت هر چه باشد محتوي ظرف است كه شكل آن را به خود مي گيرد و در رفراندوم آزاد تعيين مي گردد, پس دليلي براي نزاع نيست.به اميد آنروز...

كوشان.م

No comments:

Post a Comment