Friday, September 4, 2009

گنجي و مسيح علي نژاد دو روي يك سكه




آنروزها كه اخبار گوناگون در مورد گنجي و اعتصاب غذاي او در بين رسانه هاو محافل خبري جريان داشت چندين سوال و نكته ذهن مرا به خود مشغول كرده بود:اينكه اينهمه عكس,خبرو حاشيه از اين روزه سياسي يا اعتصاب غذا چگونه و از چه مجرايي به خارج ارسال مي شود.


در حاليكه همه مي دانيم اين حكومت هيچ گونه تحملي در مورد تبليغ مخالفين خودو آن هم زندانيان سياسي نظام ندارند.چگونه بود كه افرادي چون اكبر محمدي وديگران كه در اعتصاب غذا بودند عكس كه هيچ ,حتي يك خط خبر از آنهابه خارج زندان ارسال نشد و فقط خبر مرگ او زير شكنجه همراه اعتصاب غذا آنهم محدود به مارسيد.چرا هيچ عكاس و خبرنگاري اجازه عكس گرفتن از امثال محمدي ها را پيدا نمي كردو وضعيت عمومي او از بقيه كاملا پنهان بود ولي دو ماه به اصطلاح اعتصاب غذاي گنجي به گسترده ترين حالت در رسانه ها مطرح و مورد تجزيه وتحليل قرار گرفت.تفاوت اين اشخاص در كجا منشا داشت؟

مگر نه گنجي با كتاب عاليجناب خاكستري پوش و از اين دست نوشته ها دست به افشاگري عليه نظام اسلامي در ظاهر زده بود كه جرم خيلي سنگيني به نظر مي رسيد پس چگونه كه بيمارستان ميلاد و جنجال خبري و عكس هاي گوناگون شامل حال محمدي ها نشد و تنها گنجي از آن بهره مند بود.تنها مدت كوتاهي از آزادي گنجي گذشته بود كه خبررسيد جايزه اي را كشور روسيه به وي تعلق داده و اهدا مي كند.به زودي گنجي براي دريافت جايزه بدون مانعي به روسيه رفت ودر مراسمي كه پوتين (متحد كامل نظام اسلامي)حضورداشت اين جايزه به مبارز و آزادي خواه ايراني اهدا شد. وي در حالي اجازه خروج از كشور گرفت كه پروين اردلان را كه سابقه زندان و مبارزه سياسي علني نداشت حكومت اسلامي اجازه خروج به وي براي دريافت جايزه حقوق بشري نداد.بعد از روسيه گنجي به ايتاليا,انگليس,فرانسه و در نهايت آمريكا رهسپار شد و آنجا هم مورد لطف و تقدير انجمن هاي آزاديخواه وبه اصطلاح حقوق بشري قرار گرفت كه اين همه او را به چهره اي شناخته شده و به اصطلاح مخالف استبداد نظام اسلامي و طرفدار آزادي براي مردم ايران در بين مجامع و شخصيت هاي جهاني بدل كرد.

آنروز ها مقارن بودبا فشار دول غربي بر ايران به دنبال افشاي فعاليت هاي مخفي هسته اي دولت ايران.ولي هيچ كس نمي پرسيد كه چه ويژگي گنجي را از بقيه آزادي خواهان در بند و يا ترور شده كه براي آزادي و دموكراسي در ايران بهاي بسيار سنگينتر و فعاليتهاي گسترده تري انجام داده بودند متمايز مي كند. چرا امثال عباس امير انتظام و يا حتي شاپور بختيار,برومند,سعيدي سيرجاني,مختاري و پوينده ها و يا امروز طبرزدي وزيدآبادي وبابك دادهااينچنين تحت پوشش هاي خبري و تبليغي و معرفي به نهادها و شخصيت هاي جهاني قرار نگرفته اند.چه چيز گنجي را از آنها متمايز مي كند؟
از هر زاويه اي كه نگاه مي كنيم امثال امير انتظام و سعيدي سيرجاني ها محق تر در دريافت جوايز گوناگون و قرار گرفتن در تيتر خبرهاي رسانه هاي مختلف بويژه فارسي زبان بودند ولي هرگز اينگونه نشد كه نظام اسلامي اجازه هرگونه حركتي از سوي اين اشخاص را سلب مي كرد و آن آزادي و فراغ خاطر كه گنجي داشت براي آنها مهيا نشد.

بعد از آمدن گنجي به خارج و مصاحبه هاي به اصطلاح ضد حكومت او چند نكته عجيب خودنمايي مي كرد.در تمام مصاحبه ها گنجي اظهار داشت كه دول غربي حق دخالت در امور داخلي ايران ,تحريم اقتصادي و حمله نظامي ندارندودر كنار اينها اعلام مي داشت كه حق داشتن انرژي هسته اي هم براي ما محترم و شما غربي ها حق دخالت در فعاليتهاي هسته اي ايران و سرنوشت ملت ايران را نداريد.تنها حقي كه گنجي براي غرب به سود مردم ايران قائل ميشدحمايت گفتاري در دفاع از حقوق بشر در ايران بودو از اين بيشتر را تجاوز به حقوق مردم ايران مي خواند.البته اين گونه جملات از طرف ديگر اصلاح طلبان به خارج رفته تكرار شده بود جايي كه سازگارا در مصاحبه اي با صداي آمريكا گفت:«ما مخالفان حرفمان با آمريكا و دول غربي اين است كه براندازي نظام اسلامي اصلا به شما مربوط نيست و لازم نيست كمكي كنيد بلكه شما بايد تغيير رفتار را از جمهوري اسلامي بخواهيد.»

در اين صورت اين به معناي تنها گذاشتن مردم ايران و عدم حمايت عملي آنها از طرف غرب نيست و به دنبال آن ادامه ظلم و سيطره استيلاي اين حكومت استبدادي و دوام آن را نويد نمي داد.يعني دول غرب, شما كاري با اين نظام بصورت عملي نداشته باشيد ,طبعا مردم ايران هم به تنهايي توان مقابله با اين رژيم را نداشته كه اين تمديد حيات حكومت اسلامي را تضمين مي كند.همين افراد در سال 57 با گرفتن كمك از امثال كارتر توانستند تا ايران را به سياهي بكشانند.فراموش نكنيم كه اين حرفها و مصاحبه ها از طرف گنجي به عنوان اپوزيسيون و نيروهاي مخالف نظام اسلامي مطرح مي شد و طبعا غربي ها اينها را حرفها و نظرات مخالفين نظام فرض مي كنند.

اين همه باعث ترديد من نسبت به پديده اي بود كه زيركاني در اپوزيسيون آن را گنجي بازي ناميدند.هر چند اين نام گروهي را خوش نيامد و موجبات اعتراض اينان شد كه مانبايدبه نيروهايي از درون نظام كه به صف مخالفين مي آيند تهمت زده و بي اعتماد باشيم.حاصل كار گنجي در خارج كشور و درآمريكا(كه قرار بود پس از اقامت موقت در اسرع وقت به ايران بازگردد ولي آب و هواي سانفرانسيسكو و نيويورك براي مبارزه! ايشان را خوش آمد)در چند سال اقامت ايشان بسيار كمرنگ و مبهم بود تا در اين حوادث بعد از انتخابات نقش ايشان بصورت مخالفت با پرچم شير و خورشيد و شعارهايي چون گذار آهسته و بدون تحول بنيادي به دموكراسي اسلامي از دل همين نظام متبلور شد و تقريبا چهره حقيقي اين يار ديرينه انقلاب و نظام بر بسياري واقع بينان نمايان شد.

جايي كه در مقلاتي تحت عنوان «با اين رژيم چه بايد كرد» به جايي رسيد كه هر كس ادعاي براندازي و تحول در اين نظام اسلامي را دارد ديكتاتور و در تضاد با دموكراسي خواند و جلوه دموكراسي را تحول آهسته و بدون تغيير بنيادي در دل همين نظام موجود نشان داد.به هر حال امروز هم كه جنبش سبز شعله هايش را بسوي برون مرز در نقطه نقطه جهان و بالاخص آمريكا رسانده باز هم با نمونه هاي گنجي وار مواجه شديم. خبر رسيد به ناگاه در جمع اعتراضي سانفرانسيسكو يك خبرنگار تازه از ايران رسيده از روزنامه اعتماد ملي به نام خانم مسيح علي نژاد سخنراني مي كند كه البته قصدش از حضور در آمريكا مصاحبه با آقاي اوباما !!است كه البته گويي اين مصاحبه تا الان كه لغو است!.ولي حضور اين خانم با آن كلاه جالب در شهر هاي مختلف آمريكا و در جمع هاي اعتراضي بعد از انتخابات لغو نگرديدكه قوت گفت.

تا اينجا مشكلي نبود و به ما هم اصولا مربوط نيست كه هزينه هاي اين سفر وسيع چگونه تامين مي گردد.آنچه اهميت داشت حرفهاي اين خانم جوان ايراني بود.باز هم صداي آمريكامثل هميشه رسالت رساندن صداي اين گروه خاص به همه ايرانيان و دنيا و نيز تبليغ و شناساندن اين افرادرا عهده دار شد.
امروز چه رسانه اي بهتر از صداي آمريكاامثال گنجي,حقيقت جو,روزبه اميرابراهيمي ,حقيقي و ديگر اصلاح طلبان حكومتي به خارج آمده و افكار و ايده هاي اينان را به همه جامعه ايراني شناسانده و معرفي و تبليغ ميكند.اينبار به دنبال اين سريال,نوبت خانم علي نژاد بود تا ايده هاي اصلاح طلبانه خود را به عموم معرفي نمايد.
به محض رسيدن به آمريكا,صداي آمريكا پوششش سفر و فعاليتهاي او را بصورت گسترده انجام داد.آنچنان كه براي گنجي از اول تا به امروز اين رويه صورت گرفت و كوچكترين فعاليت او از صداي آمريكا با بزرگترين بازتاب خبري همراه مي شد.دقيقا عين همين سناريو در مورد هوشنگ امير احمدي اجرا شد و امير احمدي از شخصي ناشناس با كمك تبليغ و مصاحبه هاي صداي آمريكا به لابي شناخته شده رژيم اسلامي بدل گشت.

در گريزي از اصل مطلب مي خواهم بگويم واقعا جا ي بقيه افكار سياسي چون طرفداران پادشاهي ,مجاهدين و حتي اكثريت جمهوري خواهان ملي و سكولار كه دشمني عميق با اين نظام استبدادي اسلامي دارند در رسانه هاي به اصطلاح آزاد صداي آمريكاو بي بي سي كجاست؟چرا ديگر اثري از شاهزاده رضا پهلوي,سيامك شجاعي,دكتر آموزگار وخوانساري وديگراني كه با انديشه هاي راديكال سياسي كليت نظام را هدف قرار داده اند و در گذشته نه چندان دور در رسانه ها حاضر بودند امروز در صداي آمريكا نمي بينيم.تمام برنامه هاي تحليلي اين رسانه از اصلاح طلبان مختلف پر شده از حقيقي تا يكتافر , سازگارا , حقيقت جو و غيره و حداكثر صداي مخالف,اصلاح طلبي چون نوري زاده مي باشد.


آيا امثال عباس پهوان,احمد احرار،سیروس آموزگار یا حتی فرجي,ميبدي ,همايون ونوری علا و تمام چهره هاي مبارزي(با تمام ايرادات وارد بر ايشان و سلايق متفاوت) كه سالهاي طولاني سابقه در امر روزنامه نگاري و تفسير خبر دارند از دوستان اصلاح طلب نورسيده وكم تجربه اي مثل روزبه مير ابراهيمي, حقيقي وحقيقت جو يا افشاري و عطري آگاهي سياسي و تجربه ژورناليستي كمتري 
دارند؟
آيا خطوط قرمزي هست كه انديشه اصلاح طلبي را تعيين و ديگران را بايكوت مي كنند؟
حال خانم علي نژاد در برنامه زن امروز با اجراي بهنام ناطقي ضمن تمام حرفهاي خود در دفاع از اصلاح طلبي در قسمتي از برنامه چنين گفت كه «من نسبت به برنامه هاي صداي آمريكا معترض هستم چون در اين برنامه ها البته منظورم توهين نيست ولي فقط افرادي با انديشه براندازي شركت دارند كه اين مطابق تفكر مردم داخل نيست.»آيا اولا برانداز بودن صفتي است كه از نظر اين خانم 
توهين تلقي گردد؟
كه براي اپوزان واقعي نظام افتخار و حقيقت است و فقط دلبستگان نظام آخوندي ممكن است آن را 
توهين فرض كنند.
دوم كدام مخالف بر انداز در صداي آمريكا امروزه دعوت شده يا وجود دارد .من خوشحال شدم وقتي فكر كردم ايراد ايشان به صداي آمريكا به علت انبوه و فوج اصلاح طلبان شركت كننده در اين رسانه و انحصاري بودن صداي آمريكا براي اين گروه اقليت ولي ثروتمند سياسي است.در ادامه گفت«يا اينكه شما در برنامه هاي خود مجري زن محجبه نداريد و اين مغاير نظر و سليقه اكثر مردم داخل ايران مي باشد.»

نكته جالب اينجاست كه انتظار بودن زن ايراني محجبه در آمريكا كه آن را موازي خواست اكثر مردم داخل مي خواند چگونه مي تواند اجابت شود وقتي اكثر زنان ايراني از جمله خانم مسيح علينژاد به محض رسيدن به خارج مرزهاي ايران به حق و بخاطر آزادي از خود كشف حجاب مي كنند و آن مي شوند كه مي بينيم و مي دانيم و البته من هم مدافع آن هستم.اگر خانم علي نژاد اينطور نگران خواست مردم داخل هستند لااقل خود مطابق سليقه آنها حجاب را در آمريكا براي خود حفظ كند.اين حرفها بيشتر به شعار هاي نمايش گونه شبيهند.
 واقعا از نظر اين مثلا ژورناليست جوان ضعف صداي آمريكا مجريان زن محجبه ايراني مي باشد كه يافتن آن در آمريكا دشوار مي باشد.
اختصاص برنامه اي كامل به اين نوع اظهارات خانم علي نژاد نويد چه نوع طرز تفكري در اين رسانه است؟آيا اين غير واقع و دو پهلو حرف زدن جاي پرسش ندارد؟چگونه رسانه اي كه هر روز تنها وبه تعداد زياد از اصلاح طلبان براي مثلا تفسير خبر استفاده مي كند متهم به استفاده ار نيروهاي برانداز !مي شود؟باز هم حرفهاي عجيب و غريب।واقعا مردم ايران شوق ديدن زنان محجبه (كه به وفور در رسانه هاي نظام اسلامي مي بينند و داد همه را در آورده )دارند و يا نفرت از نيروهاي برانداز بين مردم ايران موج مي زند؟!

خانم علي نژاد كدام گروه از جامعه را نمايندگي مي كند كه چنين اظهارنظري مي فرمايند؟لابد از ديد خانم علي نژاد اكثريت ايرانيان عاشق حجاب اسلامي و دلبسته اصلاح طلبي هستند,حرفهايي كه در ايران بيشتر به طنز شباهت دارند
।جز اينكه صداي آمريكا به علت تغيير رويه خود به سمت اصلاح طلبي مطلق از طرف مردم مورد انتقاد قرار گرفته و جمع كثيري از بينندگان خود را از دست داد.مطمئنم خانم علي نژاد اين مورد را بهتر از هر كسي مي داند.آيا خانم علي نژاد مي تواندچهره حقيقي خود را هميشه در زير آن كلاه جالب پنهان كند؟هرگز.
مردم همه حرفها را بخوبي تجزيه و تحليل مي كنند.مردم نه به دنبال زنان با حجاب در صداي آمريكا هستند ونه از نيروهاي برانداز در صداي آمريكا مخالف كه اينهمه اصلاح طلب و حذف نيروهاي برانداز از اين رسانه سوال برانگيز است.ولي مسئله آنجاست كه وظيفه برخي از تازه رسيده ها معكوس نشان دادن حقايق ايران و فرافكني در افكار عمومي مي باشد.دست پيش گرفتن و پس نيفتادن توسط اين دوستان.اين بايد روشن شود كه مردم ايران فريب فرافكني و روپوشي حقايق را نخورده و خيلي زودتر از پيش چهره واقعي افراد را شناسايي مي كنند.و باز هم گرفتار پروژه سازي ها و اپوزيسيون سازي نظام اسلامي نمي گردند.درتاريخ بر سر مردم ايران آنقدر كلاههاي گشاد رفته كه از ديدن هر كلاه با مزه اي هم مي هراسم!.

بد ندیدم بعد از سپری شدن دوسالی از این نوشتاردو لینک مقایسه ای به آن پیوند دهم تا شباهت را بیشتر دریابیم

فریب گنجی مغالطه ایشان درباره نظام جمهوری اسلامی و پرچم شیر و خورشید

   مسیح علی نژاد به اصلاح طلبان در مناظره با الهه بقراط و مغلطه ایشان
ادامه+
كوشان.م

1 comment:

  1. کوشان جان با نظر شما موافقم خیلی خوب تحلیل کردید و استفاده کردیم

    ReplyDelete