Thursday, September 30, 2010

جمهوری دموکراتیک یا پادشاهی پارلمانی:مسئله اینست؟



نکته ای که بسیار مطرح می شود نوع حکومت فردای ایران است.چیزی که نظرات مختلفی را به دنبال داشته ولی چون نیک بنگری در اکثر نظرات ،نکات اساسی لحاظ نشده و تحت تاثیر تبلیغات یا احساسات و گاهی از روی دشمنی با تاریخ و هویت ملی ایرانیان نظراتی بدیع ارائه میشود.در این نوشته تاکید بردو گزینه بدیهی نظام پادشاهی پارلمانی در برابر جمهوری دموکراتیک است.


اولین نکته اینست که نوع نظام استبداد آفرین نیست.چه بسا امروز کشورهای استبدادی بیشتر از نوع جمهوری هستند و در مقابل از بین 20 کشور دموکرات اول دنیا 14 -15 تا از روی هر منبع رده بندی پادشاهی پارلمانی هستند.این نبود قانون یا عدم صیانت از قانون اساسی ونهاد های ضامن آن است که استبداد می زاید.این نکته مهم هست.نوع حکومت پادشاهی پارلمانی یا جمهوری دموکراتیک به دو چیز وابسته است:یکی به فرهنگ و جامعه شناسی مملکتی و دوم سلیقه جامعه در دنیای کنونی که دموکراسی همچون ظرفی است که نوع حکومت مظروف و هر چه باشد باید قانونی شکل آن ظرف را بگیرد.و چون سلیقه جامعه باید گرفته شود رفراندوم تنها راه است که باید با روشنگری گروهها و تبیین مانیفست آنها در فضای آزاد دنبال شود.پادشاه یا رئیس جمهور هر یک می تواند مستبد باشد چه ما در قرن اخیر بسیار رئیس جمهورانی دیدیم که به اندازه کل تاریخ پادشاهان جنایت کردند.

پادشاه فی ذاته به معنای دیکتاتور نیست و این عدم آگاهی و البته تبلیغات چپ و اسلامیون بوده که برخی در نسل جدید این تصور را دارند چه کاربری از ایران در همین سایتهای اجتماعی پرسید مگر سلطنت مشروطه هم داریم؟در جواب آری گروهی گفت طبیعتا این نوع برای ایران مناسبتر است.این همانا هدف من حقیر کم دانش هست که چون به رفراندوم معتقدم نسل خودم وبعد را آگاه (در حد بضاعت اندکم) کنم.پادشاهی نظامی است که در طول تاریخ سیر تکوینی خود را پیموده.در قدیم چون دانش بشر کم یا بعبارتی عامه در باغ نبودند خیر و صلاح خود را به داناتری می سپردند که یکی از زادگاههای این پادشاهی ایران بوده بعنوان حکومت متمرکز چه بسا در تاریخ اکثر پادشاهان از میانگین جامعه خود با دانش تر بودند.

در خیلی جاهای دیگر هم همین بوده و برخی دیگر مثل عربستان قدیم که تمدن کمتری داشته باز رهبری برای هر منطقه قائل می شدند.البته که نوع دیگری از حکومت و مفهوم دموکراسی تصور نمیشد.بقراط در کتاب حکومت شناسی خود اولین بار مفاهیم دمو (مردم) و کراسی(حکومت کردن) و جمهور را بکار برد.ولی در آخر ذکر می کند که اینها را نوشتم ولی کاربرد نداشته و کاغذ سیاه بی کاربرد برای امروزند.

چون جامعه برای این نوع حکومت احتیاج به بیداری و آگاهی مطلق عمومی دارد و در آن زمان بهترین حکومت را حکومت تکی دانای عملگرا به تنهایی دانست. بشر در مرحله ای از رشد فکری خود به چراهای زیاد رسید و این چراها باعث سهم خواهی او در تعیین سرنوشتش شد.حال مسئله اینجاست که نظامی تحت عنوان جمهوری شکل گرفت.نظامی که رای یک را با یک برای جمهور مردم یکسان بشمارد.این یک مسئله هست که من معتقدم(و بسیارانی از سیاسی دانان و جامعه شناسان در این باره متفق نظر هستند)در بحث جامعه شناسی یک با یک برابر نیست.بطور حتم رای کسی که با سیب زمینی خریده می شود با رای کسانی یا (کسانی که حتی بدون رای )بخاطر ازادگی جان برای ارمانی می دهند یکسان نیست که اگر یکسان فرض شود به همه جامعه ظلم شده است.این البته حکم و اصل نیست ولی قابل بحث هست.من شدیدا بر این باور هستم که پوپولیسم نقش بزرگی می تواند در نوع جمهوری بازی کند که این برای ما خطرناک است.ضمنا این توهین به جامعه نیست.بلکه ساختار خاص هر ملت را مشخص می کند.البته در آمریکا نمی توان منتظر پادشاهی شد.

طبیعتا بهترین راه را برگزیدند.ولی در انتخابات 2008شاهد این پوپولیسم بودیم.دیدیم که موج اوباما حاصل سمبه رسانه ای روی توده ها بود.و مشخص بود که حدود سه ماه بعد از انتخابات اگر باز انتخاباتی بود حتما مک کین پیروز نبرد بود.(آمار گالوپ و سی ان ان و فاکس نیوز و نیز چیزی که در جامعه به وضوح حس می شد).حال آگاهی سیاسی و رشدیافتگی جامعه آمریکا را در نظر بگیرید که در کوچکترین روستای همین نیوجرسی اینترنت از ایران خیلی بیشتر و کاربران هم زیادترند.اگر این امر بدیهی پذیرفته شود که دیکتاتوری حاصل عدم صیانت از قانون است نه نوع حکومت می شود پذیرفت که تجمع قدرت در دست یک رئیس جمهور خیلی بیشتر است تا یک پادشاه(که قدرت ندارد به آن صورت)و یا یک نخست وزیر در پارلمان.من بر این باورم که پارلمان راهی بسیار مناسبتر برای حکومت داری است بویژه جامعه ای سنتی و چند قومی چون ایران.

تمرکز قدرت بخصوص در برخی کشورها خیلی خطرناکتر از چیز ی است که فکر کنیم.مخصوصا کشورهایی که خطر تجزیه و لو اندک را درکمین می بینند.دو مسئله هست:یکی اینکه یک رئیس جمهور خوب هر چه قدرتمند تر بهتر ولی اگر با فریب و دادن سیب زمینی (که نه فرضا استیک !) با تکیه بر احساسات هم قومان خود (آنچه در جامعه ایرانی می شناسیم یعنی هم قوم دوستی که اصلا عیب هم نیست یک منر اجتماعی فرهنگی محسوب می شود)یک تجزیه طلب به قدرت برسد چه مشکلاتی قابل پیش بینی هست؟

اصلا می توان فرض کرد که یک کرد یا بلوچ یا عرب یا ترکمن یا یهودی و .....با توجه به جامعه شناختی ایران رئیس جمهور شود و رای بیاورد.آنگاه این در دراز مدت نارضایتی ایجاد نمی کند؟ می دانیم که یکی از اصلی ترین دلایل اکثریت طرفداران نظام پادشاهی مسئله وحدت ملی و صیانت از تمامیت ارضی ایران هست.شاید به طعنه بگویید(خودم می گویم) خب خوب پادشاهی قاجار تمامیت را حفظ کرد من در پاسخ می گویم بلی این سلسله نالایق (و همین دلیل دقت در انتخاب پادشاه بود که گاهی می گویند چرا قجر نباشد)بوده ولی یادمان باشد بعد از دو حمله عرب و مغول همین پادشاهان ایران گسسته را باز به نقشه جغرافیا بازگرداندند.

در همین معاصر پادشاهی پهلوی که برخی در فضای مجازی و حتی حقیقی از هیچ نوع توهینی به انان فروگذار نمی کنند و حجت را برای چپ ها و اسلامیون عزیز! تمام و کمال به جا می اورند فکر می کنید در صورت نبود رضا شاه(که اندک دوستان قزاق قلدر و بدتر می نامندش) ما خوزستانی داشتیم.انگلیس برنامه بحرین دیگری را در مورد خوزستان تمام شده می دید و رضا شاه با کمک بسیارانی از جمله ارتشبد زاهدی که نقش به سزایی داشت(و در ماجرای 28 مرداد دخالت و ملعون اعلام شد!!!)آن را به مام میهن بازگرداند.ماجرای آذربایجان و قائله پیشه وری که در اوان حکومت پهلوی دوم روی داد نیز از روی خاطرات قوام که نقش اصلی داشت باید بازنگری شود تا نقش شخص شاه دیکتاتور در آن ماجرا مشخص شود.نقشی که در صفحات تاریخ( شاید به خواست خود شاه) نیمه پنهان ماند. تا دورتر شاه عباس که هر کس او را لعن می کند در بازگرداندن نام ایران بر روی نقشه بزرگترین خدمت را کرد(با همه اشکالات و استبداد.)

بازگردیم به مسئله عدم برابری واحدها در اجتماع.این قابل بحث است ولی یک مسئله انسان شناسی هست که می گوید هر انسانی در هر درجه با انسان دیگر برابر است.این از نظر حقوقی مصداق دارد ولی از نظر اجتماعی سیاسی قابل بحث است.که آیا حفظ کرامت انسانی مهمتر است یا کرامت و سرنوشت جامعه.؟در نظام پارلمانی نکته اینجاست که رای همه برابر است برای انتخاب الیت و افراد برجسته جامعه.یعنی هر گروه و قومی با رای برابر افراد آگاه تر جامعه را برای تعیین سرنوشت سیاسی به عنوان نماینده جامعه برمی گزیند و این همان پارلمان است.ا

ینجا می شود فرض کرد که گروهها چون از دید بالاتری بطور میانگین از جامعه برخوردار هستند بدور از احساسات و تعصب بر میگزینند.ضمن اینکه احزاب قالب اجرایی این گروهها می باشند.حزب پیروز با تعقل دولت تشکیل میدهد و رئیس حزب و رئیس دولت نخست وزیر می شود.مثال این نوع ژاپن می باشد الگویی مناسب برای ایران در بعد تاریخی خود.گاهی در یک دوره 4 ساله 4 نخست وزیر عوض می شود مثل همین دوره اخیر و آب از آب تکان نمی خورد.چرا؟چون همه چیز در قالب همان پارلمان منتخب مردم و تعیین کننده سرنوشت مردم نهفته است.این حسن را دارد که رئیس جمهور از رای تک به تک مستقل انتخاب می شود و با پارلمان می تواند تقابل داشته باشد ولی نظام پارلمانی یک خانه ملت است که همه تصمیم ها توسط صاحب خانه مستقیم اعمال میشود.یعنی اینکه تصمیم گیری در همان خانه منتخب ملت انجام می شود.

این نوع حکومتی است که در دموکرات ترین کشورها از سوئد ،اسپانیا ،هلند و دانمارک و انگلیس گرفته تا ژاپن و استرالیا عالیترین و مدرنترین شکل حکومت را بخصوص با توجه به بافت اجتماعی و فرهنگی ما نمایندگی می کند.نکته قابل تاکید اینست که در جمهوری تک تک مردم تحت تاثیر پوپولیسم و فریب کاری (مثل پول و غذا پخش کردن)امکان انحراف کل جامعه را به سرنوشتی هراس انگیز دارند.و این مشکل با تکیه بر احزاب برگزیده شامل برجستگان و متفکران هر قوم و دادن حق انتخاب بدون فریب دادن یا فریب خوردن عوام جامعه در زیر سقفی که همانا خانه نمایندگان و خود ملت است به مقدار زیادی رفع می شود.باید ذکر شود که این به هیچ عنوان توهین به جامعه نیست.چون در این مواقع دوستان این موضوع را دستاویز می کنند که به جامعه توهین شده و مردم خود توان تشخیص اصلح را دارند.

ولی واقعیت اینست که در یک جامعه اکثر مردم از پشت پرده سیاست بخصوص به شیوه نوین و لابی های رسانه ای که فکر عامه را هدف قرار داده آگاهی کافی نداشته و فقط به روشی فکر می کند که به آنها امکان زندگی راحت تر دهد. اینکه دوستان با این منطق که جامعه ما دیکتاتور پرور است پس نباید به پادشاهی که ریشه در آن داریم بازگردیم از اساس مغلطه می باشد. فراموش نکنیم که موسیلینی ها ،هیتلرها ،فرانکو ها و سالارازها با همین اندیشه و ادعای دموکراسی حاصل از جمهوری جنایتی را علیه بشریت رقم زدند و حمامهای خونی براه انداختند که تاریخ میهن خود را وامدار بشریت نمودند.اسپانیا با درایت خود فرانکو در آخر و بینش اجتماعی به مسیر درستی بازگشت که امروزش نمایان است.آیا می توان تردید داشت که بدون حضور پادشاه خوان کارلوس ،باسکها ،کاتالانها و اندلسیها در کنار هم اسپانیا را نمایندگی می کردند؟آیا می توان تصور کرد که این قومیتها هر چهار سال بتوانند یک رئیس جمهور را معرفی و نماینده همه انتخاب کنند.؟!

با نگاهی ساده حتی به ورزش و صنعت اسپانیا خیلی سریع جواب را می یابیم.این می تواند الگویی مناسب برای ما باشد. برخی هم با نظام پارلمانی موافق ولی آن را از نوع ایتالیا و لبنان جمهوری می جویند.اگر قرار به گذاشتن یک مقام تشریفاتی باشد جای عجب است که از ریشه های 2500 سال تاریخ عدول کنیم و رئیس جمهور تشریفاتی بسازیم در حالیکه پادشاه در میهن ما پر از مفاهیم وحدت بخش و نمادی از هویت ملی ما می باشد. .

هر چند که شاید طرفداران جمهوری نگاهی دیگر برای اثبات حقانیت خود به این موضوع داشته باشند.ولی همیشه این استدلال کم مایه مطرح می شود که شاه باعث دیکتاتوری می شود.حال این یک مغلطه تعمدی و غرضمند یا حاصل ناآگاهی باشد محل تردید و بحث است।آنچه حائز اهمیت هست اینکه این مباحث نظری در نهایت باید توسط خود همان توده مردم به عمل برسند.که هیچ راهی برای ایران نیست تا به دموکراسی گذار کند مگر یک رفراندوم تعیین نوع حکومت و قانون اساسی که یک پیش شرط دارد.استقرار حکومتی سکولار و دموکرات و مردم سالار از هر نوع که مردم برگزینند.که این هم پایانی است بر هر نوع منازعات بین گروهها هم عاملی برای تمکین به خواست ملت و همدلی از فردای روز رفراندوم



کوشان



























3 comments:

  1. سلام کوشان، درسته دانشگاه تهران بودیم ما همه با اشکان و مراد که پسر عموم بود اونجا بودیم و خیلی روزهای خوبی بود ولی من اینجا چون با اسم مستعار شما طرف هستم خوب طبیعتا نمیشناسم!٬من تو فیس بوک هم با نام خودم هستم. وبلاگ بسیار خوبی داری. بهت لینک میدم. شاد باشی

    ReplyDelete
  2. کوشان عزیز
    تارنگارتان و حس میهن پرستی شما که در محتوای نوشتارهای تان موج می زند مرا به وجد می آورد.
    خوشوقتم از اینکه با دوستان فهیم و خردمندی همانند شما آشنا می شوم
    در صورت تمایل به تبادل لینک به بنده اطلاع دهید
    پاینده و برقرار باشید
    به امید آزادی

    ReplyDelete
  3. فرهاد نام من که کوشان بود و هست.فامیلم مخفف هست درسته شما ازاین جهت نشناختی.البته الان شناختی خب :) به هر حال من نزدیک تو هستم.کانادایی دیگه هنوز؟به هر حال میبینمت

    ReplyDelete