Thursday, September 30, 2010

بی بی سی فارسی رسانه ای بین المللی یا صدای اصلاح طلبان


اول این نوشته اشاره کنم که هدف از آن مطرح کردن پرسشهایی است که با چشم واقع بینی ،قابل طرح که بسی غریب می باشد.در این که بی بی سی در دوره جنبش بعد از انتخابات 88 ایران به حرفه ای ترین شکل رسالت خبر رسانی را دنبال می کرد و در آگاه کردن مردم در مورد امور جاری از هیچ تلاشی مضایقه نکرد تردیدی نیست که این به تنهایی قابل احترام است.ولی بحث من در این مجال ،صحبت از یک رسانه قدرتمند بین المللی است که ادعا دارد رسانه اپوزیسیون نیست و منعکس کننده بیطرف اخبار برای فارسی زبانان و کسانی است که فارسی را می فهمند.

آنچه مطرح است و قابل تفکر چرا باید رسانه ای با این مختصات چنین یکسونگرانه حوادث ایران را دنبال کند.هر چند که حرفه ای و جذاب و در بسیاری موارد آموزنده.
نقش بي بي سي و فراي آن سياست انگليس در روند مناقشات جاري ايران پر واضح مي باشد.دوستي درست ذكر كرد كه كشورهاي قدرتمند نسبت به تاريخ پر شكوه ايران داراي موضع انفعالي بوده اند.بعبارتي احساس حقارت در تمام جاهاي آن موج ميزند در طول تاريخ نيز چنين بوده جايي كه حتي مورخين غربي در طول باستان نيز با اينكه پيرو مكتب بقراط و افلاطون در منطق بودند در نگارش تاريخ در مورد ايران از هيچ تحقيري فرو نگذاشتند.


امروز هم مي بينيم كه بي بي سي پس از نقش مخرب در انقلاب 57 (مثال در كتاب نفت و خون نوشته منوچهر و ركسانا فرمانفرمائيان) در هيبت سيما برنامه ها و روند خبري جالبي دارد.ذكر اين مهم لازم است كه نوع اجرا و گزارشها بسيار جذاب و حرفه اي است ولي مورد مناقشه محتوي مي باشد.مثلا هر سال در سالگرد واقعه 28 مرداد بيشترين سينه زني را در حمايت از مصدق همين بي بي سي انجام مي دهد.امسال كه با تحقيق پژوهشگر و استاد دانشگاه (دکتر بایندری) بر روي اسناد سي اي ا در مورد 28 ، بازنگري و بررسي اسناد موجود براي اولين بار بي بي سي متعادل تر در مصاحبه ها بود ولي برنامه ها به همان منوال در جریان.كار ندارم كه منظور بي بي سي از اين شلوغ كاري چيست؟

چرا در حالي كه اپوزيسيون به سمت اتحاد مي رود اين رنگ و بو به موضوعي تاريخي داده شده تا التهاب آفريند.طنز قضيه اينجاست كه دولت فخيمه انگليس كه مثلا دشمن مصدق بوده چگونه شده اينطور با تسامح و تساهل به نقد خودآنهم پيوسته مي پردازد؟آيا انگلستان در مورد جنايات و بي شرافتي هاي تاريخي خود حتي هم دوره سال 32 در همه جاي دنيا يك كلمه به نقد خود مي نشيند.؟!آيا از سرخپوستان كه با تشك هاي آلوده به ابله باعث نسل كشي وحشيانه آنها شده هيچگاه عذر که هيچ ، اشاره كرده است.آيا به همه جنايات خود در هند و ديگر كشورهاي مستعمره كه خواندن هر خط تاريخ آن خون به چشم مي آورد كوچكترين سالگردي مي گيرد.؟

آيا همين بي بي سي به سند منتشره دو سال قبل سرويس امنيتي انگليس(مبني بر اينكه طي نامه اي از وزارت امور خارجه به رئيس بي بي سي از انها خواسته كه به دليل نفرت بيش از حد ايران از دخالتهاي بريتانيا راديو بي بي سي بخش فارسي خود را با تعريف از رضا شاه و اعلام اتحاد اين دو با وجود نفرت رضا شاه از انگليس و عواقب آن آغاز و دنبال نمايد در سال 1319) هيچ اشاره گذرايي كرده است؟آيا همين بي بي سي در نسل كشي و بهره كشي در افريقاي استعمار شده در طول تاریخ هيچ مي گويد؟

از حمايت از فرانكو در سال 1935 در جنايت در اسپانيا سخني مي راند؟و هزاران دخالت ديگر در دنيا و همين ايران ما.چرا بي بي سي نقد ورود بيشرمانه به خاك ايران عليرغم بيطرفي رضا شاه را ساالگرد نمي گيرد كه هم دخالتي كاملا واضح بوده و اما و اگر ندارد و هم جنايتي بزرگتر و بسي در تغيير سرنوشت ما بيشتر نقش داشته؟و چطور بي بي سي در باره نقش خود و سفيرش در انقلاب 57 و شكست بختيار و نفوذ در دربار با سرسپردگي امثال فردوست به اين سرويس بيگانه كه سياهي امروز را به ارمغان آورده سخني نمي گويد.و هزاران جنايت و چراي ديگر.پس مي بينيم اين رسانه خيلي دغدغه دموكراسي در ايران را ندارد.پس چه سياستي اين رسانه را در قالب تصوير به خانه هاي ملتي بازگرداند كه نفرت از اين رسانه در دلشان بود.اينبار با رنگ و لعابي دلفريب و انصافا حرفه اي در اجرا.

الحق نبايد از شرافت و ايرانپرستي گروهي از مجريان دست اندركاران اين رسانه گذشت كه برخي از حرفه اي ترين بلاگرهاي پارسي بوده و چون فرناز قاضي زاده در آن كه دغدغه ميهن دارند بسيارند.ولي سخن از سياستهاي يك رسانه دير پاي استعمار پير سخن از مشي ديگريست.
از بعدي ديگر به موضوع بنگريم.رسانه اي چون بي بي سي (كه اين تا حد خيلي كمتر در مورد صداي آمريكا هم صدق مي كند) داراي برنامه هاي تحليلي زياد و يا تحليل در خبر هست.يك مروري بر كيفيت اين تحليلگران پرده از واقعيتي بر مي دارد كه هزاران نشانه براي جويندگان حقيقت و به عبارتي وراي خبر است.


پرسش اينجاست مگر در بين كارشناسان ايران فقط از يك طيف وجود دارد.چطور است كه فقط طيف اصلاح طلب در مورد امور ايران صاحب نظر است.اين همه سال مبارزه در بين گروههاي مختلف از چپ تا جبهه ملي تا طرفداران پادشاهي آيا كارشناسان قابلي به بار نياورده است.يك طرفدار نظام پادشاهي نام ببريد كه در اين رسانه يك بار دعوت شده باشد.خب دشمني بي بي سي و پادشاهي بريتانيا با نظام پادشاهي در ايران اظهر من الشمس است.من پرسشم را اينطور مطرح ميكنم جاي بزرگاني چون مير فطروس ،نوري علا،آگاه به ايران چون حسن داعي حتي امثال ميبدي و حسين فرجي(با آن سابقه طويل در روزنامه نگاري و رسانه) و حتي نوري زاده ها و ناصر محمدي ها ،اله بقراط ، عباس پهلوان ها و احمد احرار ها و خلاصه هر نوع تفكري كه در تضاد با تماميت نظام اسلامي باشد در اين رسانه كجاست؟

همه اينها با سابقه طولاني در امر تحليل و خبرنگاري بايكوت شده، سينه چاكهاي نظام اسلامي مانند نامور حقيقي ها و اصلاح طلبان تازه به خارج رفته!!چون باستاني و حتي فرخ نگهدار (عضو چريكهاي فدايي خلق و رهبر مبارزات مسلحانه و طبيعتا ترور و اصلاح طلب امروز!!!!) در اين رسانه داد سخن مي رانند.ذكر كنم كه اصلا با برخي از اين دوستان مثل خوداقاي باستاني مشكل نداشته كه هيچ به صداقتشان احترام و تاکید مي كنم.ولي منظور از اين سطور اينست كه بدانيم درست است كه ما از برنامه هاي ضد احمدي نژادي و تندروهاي حاكم در بي بي سي زيچه! كرده و خوش به حالمان مي شود ولي حقيقتي نهفته است كه آن جانبداري رسانه وزارت خارجه بريتانيا از جناحي خاص در حكومت اسلامي هست.

دوستان در جواب اين نقد مدعي مي شوند كه ما رسانه اپوزيسيون نيستيم و ما هم مي گوييم نبايد باشيد ولي كارشناس و تحليلگر كه اپوزيسيون يا پوزيسيون نمي شناسد.تحليلگر يعني كسي كه آگاه به امر كشور به بررسي جوانب خبر مي پردازد.از هر طيفي.آیا رسانه اپوزیسیون نبودن یعنی اینکه هیچ کارشناسی از مخالفین بنیادین نظام نباید به اظهار نظر بپردازد.

اینکه دول غربی چون انگلیس دارای عقده تاریخی در مقابل عظمت امپراتوری با شکوه ایران زمین بوده و هیچ گاه از خدشه دار کردن و پایین کشیدن آن دریغ نورزیده تا شورش 57 را به ثمر نابودی ایران رساندند از صفحات تاریخ غرب و برخی کذب های ثبت شده در مورد ایرانزمین هویداست.این باعث میشوم که نحوه مصاحبه غرضمند عنایت فانی با دو تن از چهره های شاخص دوران پهلوی یعنی اردشیر زاهدی و شاهزاده رضا پهلوی را درک کنم ولی پرسشم در این نوشته علت اینهمه رنگ و بوی اصلاح طلبانه و حمایت از بخشی از نظام اسلامی و به عبارتی اصرار به حفظ تمامیت آن از سوی رسانه ای است که مدعی بی طرفی می باشد.

آیا حق داریم نگران باشیم؟آیا واقعا تمام جریانات سیاسی ایران به بخشی از جنبش سبز که مربوط به موسوی است خلاصه می شود؟آیا کارشناس ایرانی فقط شامل امثال بهنود ، باستانی، نامور حقیقی و فلان نماینده دور اول مجلس و یا فلان مقام سابق نظام اسلامی خلاصه می شود؟چرا نباید مردم صدای دیگرانی را که مظهر آگاهی سیاسی توامان با میهن پرستی هستند از رسانه بی بی سی بشنوند؟
چرا اینقدر به یک نماینده سابق مجلس رجوع می شود که با کمال وقاحت ایران پرستی پادشاه ایران را به دروغ های این رژیم شبیه معرفی کرده و با رذالتی کم نظیر بگوید که شاه هم می گفت"کوروش آسوده بخواب که من هستم"و یک جمله تاریخی که نمادی از ناسیونالیسم می باشد"کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم" را اینطور برای موجه کردن یک دروغ وقیحانه و ارضاء احساس عقده خود تحریف کند.

جایی که خود وی نیک می داند این "ما بیداریم"منظور ملتی است که هدف ، بازگرداندن آن به ریشه هایش و معرفی آن به همه جهانیان برای واداشتن به تکریم و تعظیم است.(هر چند که این هدف محقق نشد و فقط آرزو و خواب شیرین پادشاهی برای ملتش بود که آنقدر بزرگ نشده بودند). حال در اینکه بی بی سی در بسیاری موارد بر پایه اصول صحیح خبرنگاری!!
 آن قسمت از اخبار مربوط به اصلاح طلبان را به خوبی و با ادای حق مطلب و فرای آن منتقل می کند تردیدی نیست و لی پرسش اینجاست که سهم بقیه اندیشه در بین این تحلیها و سهم مردم در شنیدن تمام صداهای موجود و اخبار تمام ایران در هر رنگ از این رسانه معظم چه می شود ؟

و اینکه بی بی سی رسانه دولت فخیمه و استعمارگر بریتانیا اینبار با حمایت از قسمتی دیگر از نظامی که در استقرارش نقش پررنگی داشته چه خواب بد رنگی برای ملتی تاریخی دیده که همیشه تاریخ در خواب،بدخواهان دارایی هایش را به یغما و فرهنگ غنی آنها را به ضد فرهنگ بدل ساخته اند.

2 comments:

  1. اتفاقا چون از اصلاح طلبان استفاده میکنه در میان مردم ایران طرفدار بیشتری داره.صدای آمریکا هم چون داشت قافیه رو میباخت تو برنامه افق از اصلاح طلبان استفادهمیکنه .

    ReplyDelete
    Replies
    1. و اتفاقا هر دو رسانه به همین خاطر قافیه را باخته و بی آبرو شده اند.کمی چشم باز کنید

      Delete