Saturday, December 20, 2014

اصلاح طلبان، ایهام و ابهامی همیشگی برای اپوزیسیون برانداز



پیرامون گفته های اصلاح طلبانی مانند یوسف اباذری و تکلیف ما در مواجه با این گفتمان تازه در این طیف



« مراقب باش وارد بازیهای اصلاح طلبان نشوی » . « ای تو اون روحت که نگاه تیزبینانه در اباذری کشف کردی ! » . « وقتی تو هم داری بازی اینها را تبلیغ میکنی وای به بقیه » . « اینها همه بازی هست این اباذری خاتمی را گاندی و ماندلا معرفی کرده که شما از عصیان او دم میزنی » و ...
اینها گفته های من نیست که از روزی که در مقام یک شهروند ایرانی و نه با مدعای یک نویسنده یا تحلیلگر، حس کردم شاید بد نباشد نگاه و دیدگاه و خوانش خود را از مسائل سیاسی - اجتماعی بنویسم و در سایتهایی که چنین امکانی به یک شهروند عادی میدهند با هم میهنان تقسیم کنم همواره اصلاح طلبان را تارگت و هدف قرار داده ام به عنوان عامل گمراهی و به خطا سوق یافتن حرکت تکویتی جامعه ایرانی.

چون باورم این بوده و هست اصلاح طلبی فارغ از حسن نیت یا سوء نیت آفرینندگانش در پهنه سیاست نظام اسلامی ، حاصلی جز به اشتباه انداختن جامعه و فریب فهم جامعه نداشته و با توجه به ماهیت نظام حاکم جز این هم نمیتواند انجام دهد.و تاکید بر اینکه نوشتن من صرفا برای شکل گرفتن نوعی جدید از گفتگوی شهروندی با مدد از فضای آزاد مجازی بوده چیزی که جامعه ایران هیچگاه نتوانسته تجربه کند بوده نه مدعای نویسنده سیاسی .این جملات گفته هایی است که خطاب به من گفته شد بعد از نوشتن مقاله "اباذی و عتاب و خطاب در پراگماتیسم روشنفکری 

حجم نقد بسیار بیشتر از این چند جمله که به عنوان مثال آوردم ،بوده به حدی که سخت بنده را به تفکر واداشت.البته پرواضح اگر متن این نوشتاراز مطلع تا مقطع پایانی و ارتباطش با نوشتار قبلی بنده درباره روشنفکری مورد دقت قضاوت کننده قرار بگیرد متهم به تبلیغ خوانش اصلاح طلبان از مسائل جاری کشور نخواهم شد و علت این نقد ها بیشتر این است که ما کمتر حوصله خواندن یک مطلب کامل را داریم و بر اساس نام یک شخص یا دو سه کلمه در تیتر و متن که به چشممان پررنگ بیاید قضاوت کرده و حکم صادر میکنیم ولی این چیزی از اصل موضوع نمی کاهد و این مشکلی است که اتفاقا با ظهور و حضور اصلاح طلبان در فضای سیاسی بصورت گسترده به آن دامن زده شده و آن ابهام و تشکیک و ایهام و بدبینی به طیفی است که در دسته بندی های سیاسی آنها را اصلاح طلب می شناسیم ولی ناگهان با گفتمانها و فریادهایی از اینان مواجه میشویم که همه را غافلگیر میکند.از این قسم بوده اند بسیار.
اکبر گنجی ، محمد نوری زاد، خود جناب بهنود و نامهای بسیار دیگر که احتمالا همه میدانیم این شرایط را دارا بوده اند.بعضا نشان داده اند قضاوت بدبینان و شک پنداران صحیح بوده و بعضا مثل جناب نوری زاد چنان عریان گفتنی ها را میگویند و به نعل و میخ نمی کوبند که فقط میتوان گفت: پس چرا اینان در ایران آزاد قدم میزنند!! 

ولی تکلیف ما که نماد و نمودی از طیف برانداز اپوزیسیون هستیم چیست؟این مشکل من تنها نبود دقت کردم بسیاری از افرادی با اندیشه برانداز که در این مورد قلم زدند نوعی تبری از گفته ها و مواضع پیشین ایشان از جمله درباره خاتمی ،را چاشنی کند.شاید نگرانی ها همین بوده که مبادا اولا مورد اتهامی قرار بگیرند دوما آبی به آسیابی بریزند که نباید و نشاید.به هر حال این مشکلی برای همه فعالین این حیطه محسوب میشود.
آیا میتوانیم حرفهای صحیح و نگاه متین ( به زعم بنده نوعی البته ) شخصی مثل اقای اباذری را نادیده بگیریم یا چون به نیت بیان آنها (و پشت پرده احتمالی که مبادا بازی دیگری نباشد!) تردید و بدبینی داریم ( با توجه به گذشته اینها ) کلا گفتمان آنها را پیگیری نکنیم؟آیا در این صورت گفتمانی مفید و مهم را عقیم نکرده ایم؟

یک روز در همین سایت نوشتم احمد زید آبادی مردی برای تمام فصول شرافت  ، همانزمان دوستی که از چپهای جمهوری خواه و اندیشه مقابل بنده است ولی بسیار با مهر و تسامح با همدیگر بحث میکردیم با من گفت بله درود بر او ولی یادت باشد که همین زید آبادی ها اصلاح طلبی را بر دوش ملت نشاندند و عامل عقب گرد بودند و من فقط میتوانستم بگویم که احمد زیدآبادی را در دوره دانشجویی در دانشگاه تهران دیده ام همانوقت گفته هایش به من دانشجوی سال دومی پیام میداد از اصلاح طلبی گذر باید کرد،همانوقت روح آزادگی را در او دیدم، او بود که به من ( در حاشیه مطلبی ورزشی که در نشریه دانشجویی نوشته بودم) گفت اجتماعی بنویس میتوانی...نمی توانم به او شک کنم فارغ از باورهای گذشته اش و وقتی دیدم بجای استودیوی بی بی سی فارسی در کسوت ژورنالیستی بی طرف ! جایی که سزاوارترین بود برای حضور در آن جایگاه و ارائه تحلیل حقا و واقعا بی طرف به مردم،در زندان کرمان رنج میکشد فهمیدم اشتباه نکرده بودم!
از سویی دیگر اگر از اینها قهرمانهایی مانند بابی ساندز و ماندلا و گاندی وطنی بسازیم و بعد متوجه شویم ظاهرا ای وای این یکی ها میخواهند آپارتاید و استعمار را با اصلاح طلبی و پوشاندن عبای سبز بجای عبای سرخ خودساخته ! ترمیم و پابرجا کنند چه خاکی بر سرمان بریزیم؟آنگاه ما سهیم و شریک نبوده ایم در پررنگ کردن فریبی دیگر به پیشگاه جامعه در جایی که رسالت اهل قلم رفع ابهام و فضای تردید و شک می باشد نه تقویت آن و تحریف ذهن جامعه.

اینها مسائل بسیار مهمی است.پرواضح هست نظام اسلامی از چنین فضای شبهه آمیز و مبهمی استقبال میکند.مسجل و مسلم است که سیستم امنیتی نظام حاکم می کوشد با فرستاده ها و مهره های خود کاری کند که چهره آنها که به حقیقت اصلاح ناپذیر این نظام پی برده و میخواهند راه خود را تغییر دهند همواره مبهم و مخدوش و محل تشکیک باشد.ولی این سو،آنچه " آزادیخواهان " لقب میگیرند همانها که بر علیه سلب آزادی و زیستن و شادی توسط این نظام ، عصیان کرده اند و راه خود را یافته اند میخواهند با گامهایی باری از دوش جامعه ابهام زده بردارند چگونه باید با این فضای پرتردید و مخدوش برخورد کنند؟چه کنند که وارد بازی نظام نشوند و از سویی آنها که از دل همین نظام راهی به بیرون حقیقت و عظمت واقعیت جسته اند سرخورده و مایوس و دلگیر نشوند؟
این مواقع نمیتوان حکمی ثابت داد،فرمولی بسیط نوشت و چارچوبی ساده رسم کرد برای تمیز دادن سره و ناسره.ولی وقتی که من درباره اباذری نوشتم و از تیزبینی او و عصیان او و انجام وظیفه در قبال جامعه اش اشاره کردم چنین استنباطی داشتم که حرف درست را بیان کردن و تکرار کردن و تحلیل کردن اگر فارغ از تایید و تاکید همه جانبه گوینده آن، صورت گیرد مفید است.حرف درست ، درست است هرکس که بگوید حتی دشمن من.پس میتوانیم نگاه درست،گفتمان صحیح و خوانشهای اجتماعی متین و قابل تامل را از هر منبعی بگیریم و فارغ از شخصیت مداری در بحث، ذات موضوع را تشریح و تحلیل کنیم .اینچنین نه اعتباری ویژه به گوینده آن داده ایم که فردا روزی به صورتمان بازگردد و نه البته گوینده آن را بی جهت و بی سند به سلابه گذشته اش بند کرده ایم و تازیانه بزنیم و نه اجازه بدهیم به قول همین روشنفکران شیعی،یک بحث مهم و گفتمان قابل تامل بیخودی "شهید" شود.

البته این روش صورت مسئله را که در ابتدای این نوشته توضیح دادم حل نمیکند.همچنان فضای ابهام و ایهام برآمده از کسانی که تکلیفشان با خود و نظام حاکم اسلامی مشخص نیست پابرجاست و بی تکلیفی ما در نحوه برخورد با این طیف مشکلی که نمیتوان به این سادگی گره از آن گشود...
نظر شما چیست؟چگونه باید با این موضوع برخورد کرد؟

کوشان م

No comments:

Post a Comment