Saturday, November 26, 2011

فراموش نکنیم که ما خود رسانه ایم





یکی از اساسی ترین کمبودها و نقصان هایی که اپوزیسیون جمهوری اسلامی در مدت این سالهای مبارزه برای دموکراسی،فراروی خویش حس کرده،همان نبود یک رسانه ملی و ایرانی هست که هدفش پیشبرد اهداف و آرمانهای ملی،میهنی باشد و نه خدمت به سیاستهای این و آن وزارت خارجه کشورهای مقتدر و فرصت طلب.

شاید نوشتن و گفتن درباره بی بی سی فارسی و صدای آمریکا دیگر لوس شده باشد و اهداف و جهت های این رسانه ها و سیاست های اعمال شده از سوی اینان روشن تر از هر ابهامی در برابر چشمان و ذهن تحلیل گر ما سوسو میزند و نیازی به نوشتار و توضیح واضحات نیست.

در این مدت حدود یک ماهی که از جنبش اتحاد نیروها برای اقدام جهت آزادی زندانیان سیاسی عقیدتی در فضای مجازی میگذرد ما شاهد دو نمای متفاوت از این حرکت بوده ایم.یک نما که همانا در میان نیروهای ازادیخواه جاری در فضای مجازی و حقیقی(البته بدون انعکاس در رسانه های فارسی زبان معظم!) پررنگ بود که شاید وجود 3200 نامه و نوشتار و پیام در همین حیطه با کد 2011HR8712 شاهدی بر این مدعا باشد.این عدد شاخصی روشن هست بر میزان استقبال از این طرح که طبعا بانی آن برای هر آزادیخواه حقیقی خیلی مهم نیست من باشم یا مخالف بنده!

ولی نمای دیگر در حقیقت همان "بی نمایی" این حرکت ازسوی رسانه هایی هست که وابسته به دستگاههای سیاست گزاری امریکا ، بریتانیا و... هستند اتفاقا در دوسوی یک حقیقت،هم به تازگی انگشت اتهام بسیارانی از نیروهای دموکراسی خواه را به سمت خود نشانه رفته دیدند و هم از سوی دیگر هیچ حمایتی در حد یک خط خبر هم از یک حرکت به سود "زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران" اشاعه و انعکاس ندادند که هیچ به اندازه یک نامه فورمالیته امثال گنجی که جز خودش کسی از آن طرفی نمی بست هم خبری از این رسانه ها شنیده نشد!!

خب برای یک جستجوگر خبر که با بیطرفی در فضاهای خبری ، جوینده تحولات سیاسی پویندگان اجتماعی می باشد وزن سیاسی خبرها مهم نیست که مهمتر محتوی وزن اجتماعی می باشد ولی وقتی با جستجو در لابلای خطوط سیاسی، نام رضا پهلوی را در صدر این حرکت ببینیم (هرچقدر خود ایشان بخواهد نامش را از صدر به زیر کشد شاید انعکاس خبری آن در رسانه ها به صدر رود!!!!) ،چیزی که پرواضح و مبرهن میباشد جهت دار بودن بدون تردید تمام اتاق های خبر رسانه های فارسی زبان غیر ملی و غیر ایرانی هست!

بحث فوق در اینجا قابل تامل هست و تحلیل جدا می طلبد که قطعا حائز اهمیت هست.ولی چیزی که باید برای نیروهای دموکراسی خواه دقیق و مهم انگاشته شود همان قدرت و پتانسیلی هست که فضای مجازی به نیروهای آزادیخواه فارغ از زنده باد و مرده بادهای رایج سیاسی می دهد که باید با تشکیل شبکه های منسجم انسانی و زنجیره های مستحکم اندیشه ها و تفکر های مختلف و مختلط به استفاده بهینه از این پتانسیل بزرگ بالقوه و بالفعل شده تمام این توان همت گماریم و به این اصل ایمان داشته باشیم که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.هر چند سالهاست نبود یک رسانه ملی دیداری شنیداری حرفه ای،که منعکس کننده تمام خواستها و رنگهای سیاسی و بازتاب دهنده همه مسیرهایی باشد که به آزادی ایران و منافع ایرانی و ملی مردمان ایرانشهر باشد کاملا حس می شود و کم کاری ایرانیان برون مرزی بخصوص آنها که از استطاعت مالی بهره مندند قابل بازخواست از جنبه ملی و میهن پرستانه هست.

باید بدانیم و پایند به این اصل باشیم که حقوق بشر گزینشی نیست و تمام اندیشه ها و خواست های سیاسی متکثر باید برای آرمانها و اصول واحد و مشترک که تمام انسانها را حول یک محور نگاه می دارند از کثرت بسمت وحدت سوق پیدا کنند و هیچ خط قرمزی را در اندیشه دیگران حائلی برای حرکت ما بسوی استقرار حقوق بشر و آزادی های به رسمیت شناخته شده انسانی در اساسنامه جهانی حقوق انسانها ، قرار ندهیم .

مسئله زندانیان سیاسی و عقیدتی و نقض حقوق اینان پدیده ای هست که از سالیان دراز و حتی بزرگتر از سن و سال حقیر نظام اسلامی مورد توجه مدافعان حقوق انسانی بوده و با حلول نکبت اسلامی 57 این پدیده زندانیان سیاسی و عقیدتی به بلوغی استثنایی رسید که غول شکنجه و تفتیش و ارعاب و اقرارگیری های ساختگی ،حاصل این بلوغ نامیمون،از چراغ جادوی انقلاب 57 به بیرون جست و برای حرکت بسوی آرمانشهری حقیقی و قابل حصول،صد البته حرکت در کنار هم به سمت استیفای حقوق دگر اندیشان و دربندان سیاسی می تواند سنگ بنای مستحکمی باشد برای برقراری یک جامعه ازاد و دموکرات که مردم سالاری حقیقی را نمایانگر باشد.

و در این راه نمی توان دل بست که رسانه ها و صداهایی که آرمانشان انعکاس فریاد فروخفته موجهای دموکراسی خواه نیست بلکه اجرای سمعا و طاعتا فرمایشات و منویات وزارت خارجه دول متبوع اینان هست.

و ما به مدد تکنولوژی های نوین و ارتباطات مجازی که در خبر رسانی مصداق "کن فیکون " می باشد باید در راستای جریان یافتن صحیح اخبار و کنشهای سیاسی در جامعه ایرانی و میان پویندگان سیاسی همان نقش "هر فرد یک رسانه " را ایفا کنیم و در این راه اهتمام ورزیم.چیزی که قبلا و در جریان جنبش سبز چهره های شاخص این جنبش مثل موسوی و کروبی به آن اشاره داشتند و در گزارش اخیر شاهزاده رضا پهلوی در مورد مراحل اجرایی شکایت نامه جهت اقدام برای آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی در ایران تاکیدی دوباره و مهم شده است.

"در اینجا فرصت را غنیمت می شمارم تا از همکاری صمیمانه وبگاه اجتماعی بالاترین سپاسگزاری نمایم. همچنین از وبگاه کلمه و هرانا که اطلاعات مربوط به زندانیان سیاسی- عقیدتی و موارد نقض حقوق بشر در ایران را در دسترس عموم قرار می دهند کمال تشکر را دارم.

در پایان، باید به این نکته نیز اشاره نمایم که عده ایی از عدم انتشار این شکایت نامه توسط رسانه های خبری فارسی زبان معروف اعلام نارضایتی کرده اند، هم میهنانم، فراموش نکنیم که ما خود رسانه ایم..."



کوشان


Saturday, November 5, 2011

زندانیان سیاسی و غیر زندانیان غیرسیاسی



صدای گامهای تنها و بی پناهشان بسوی سالنهای انتظار انعکاسی دهشتناک و دلهره آور را طنین انداز هست.انتظار برای صبح روشن نیست.انتظار برای شکنجه و تحقیر.جایی برای مردن که بازجویان با هزاران انگشت با وقاحت ، پاکی آسمان اینان را متهم می کنند.اینجا انسانیت با نخستین درد آغاز و پایان می یابد.اینجا زندان شخصیت هست و بازداشتگاه هویت.هویت انسانهای مستقل و ایستاده و آزادیخواه در برابر همه آنچه ضد آزادی هست.اینجا سالنهای تمام نمای آینه زلال و شفاف انسانیت هست جایی که رخ "بودن" را میبینی و نه چهره کریه زندگی کردن را.


اینجا اوین است.کهریزک و رجایی شهر و ... . اهواز و اصفهان نیز این طنین لرزان را بر خود دیده اند و تبریز و شیراز و بلوچستان و خراسان بارها ضجه ها شنیده اند .اینجا آزادی بهای نبودن هست نه قیمت بودن ما.اینجا همه ایران ماست.

و باز این همیشه راسخان تاریخ مبارزه برای آزادی که نه برای ارج بر انسانیت ،پایها استوار تر بر زمین میدارند و تیره پشت راست می کنند و گردن به غرور بر افراشته و فریاد می زنند اینک آدمیت پادشاه زمین هست همه با هم تک به تک کنار هم و شعر بامداد را فریاد دوباره می زنند.رسولانی خسته بر گستره تاریک تاریخ فرود امده اند که فریاد دردشان به هنگام شکنجه بر قالبشان،کتاب رسالت ما محبت و زیباییست.بردگان را آزاد و نومیدان را امیدوار خواستند تا تبار یزدانی انسان پادشاهی جاویدانش را بر قلمرو خاک بازیابد و کتاب رسالتشان محبت و زیبایی هست.

مبارزه برای ازادی ، مبارزه برای به بندگی کشیدن دیگران نیست بلکه ستیزی هست برای ازاد بودن و تجلی شکوه بودن آدمیت در دنیایی مدرن.زندانیان سیاسی در ایران امروز شاید تنهاترین هویت تاریخ را نمایندگی میکنند.نمی توان سیاهچالهای حکومت ولایی را با آنچه از مغول و عباسیان و صفویان شنیده و خوانده ایم قیاس کنیم.امروز زمانه دیگری را تاریخ به خود میبیند.عصر ارتباطات و فن آوری های مدرن.و این داستانهای تراژیک به بیرون درز کرده از زندان ولایت فقیه و حکومت مدعیان امام عصر از باور ذهن تاریخ بیرون رفته و میرود تا تراژیک ترین داستانهای گریه اور تاریخ را به طنزی ملایم در مقابل حقیقت سیاه خود بدل سازد.

زندانیان سیاسی امروز ایران به ما می اموزند که دیگر زندگی کردن نیست که معنی موهبت الهی را یدک می کشد.دیگر نباید از اینکه فرصت سفر زندگی یافته ایم شکر گذار خدا باشیم بلکه باید "بودن" و "احساس بودن" داشتن را برای خود زنده کنیم که اگر لذتی در این سفر گذرا باشد تنها در این حس بزرگ معنی و تجلی مصداق دارد.اینان بخاطر ترانه کوچک ازادی،نه برای جنگل و دریا بخاطر تنها یک برگ،بخاطر همه انسانیت نه ،تنها بخاطر نوزاد دشمنش اینها حق بودن انسانیت را فریاد می زنند و برای همین حق به ظاهر کوچک که معنایی به بزرگی زیستن دارد به خاک افتاده و ایستاده اند.و باز این ترنم شاعر را نجوای خود کرده اند تا همگان بدانند دلخوش به زنده بودن نباشند بلکه بودن آن به "زنده اش" معنی داده و بزرگترین و شادترین زیستنی های جهان را به رخ می کشند.این بزرگان اگر چه از اسب به زیرند ولی بر اصلشان سوار و استوارتر از هر روز تاریخند.

و این سو ما هستیم.ما که "غیر زندانیان" لقب داریم.و لابد خیال می کنیم آزاد هستیم ولی دربند ترین زندانیان تاریخ ماییم.گمان ما اینست غیر سیاسی هستیم شاید و یا سیاسی زرنگ! که از دام زندان رهیده ایم ولی اینها خیالی باطل هست ما دربندترین زندانیانیم و مفلوک ترین آزادان!!

مفهوم "چو عضوی به درد آورد روزگار" برای ما تنها چند کلمه بی هویت هست جایی که هنرمند لوس انجلس نشین ما که برای هموطن خود باید در ترکمنستان و کردستان عراق وارمنستان مرثیه وجود بی هویت خود را سر بدهد میگوید:" من سیاسی نیستم و از سیاست چیزی نمیدانم" و همین غیر زندانی غیر سیاسی حتی نمی تواند در کشورش،در کشور ابا و اجدادیش برای هموطنان تاریخی خود بخواند به زبان خودشان!

آنگاه لابد اینها حس آزادی فراوان دارند و زید ابادی ها خود را در بند میدانند؟!هرگز چنین نیست.برای من که آزادی و بودن معنی دیگری به خود یافته است.

ما که دربند زندان ولایی نیستیم باید بدانیم که برای رسیدن به مرز بودن چیزی که زندانیان سیاسی آن را گوهر وجود خود کرده و بهایی بزرگ برای این گوهر می پردازند ،نمی توانیم بی تفاوت بنشینیم.باید انهای ما،که در جهان آزاد میخرامند به نام ایران ولی به یاد عیش و عشرتشان،خوب بدانند که تاریخ درباره شان قضاوتی خواهد کرد همرده سیاهترین انسانها.چرا که ما بزرگی بودن را دیدیم و به ذلت زنده بودن چسبیدیم.چرا که ما جز خودمان هیچ ندیدیم و جز درد خود گوش بر همه ضجه ها و نواهای بی نوایی بستیم .ما خود را فریب می دهیم اگر برای به زندگی بازگرداندن آنها که سینه ستبر، بودن را تجربه می کنند و راهش را فریاد می زنند برای همه انسانیت،هیچ زحمتی در حد قلیل و اندازه ضعیف نوشتن نامه ای برای تمام مراجع و سازمانهای حقوق بشری و بین المللی و زدن مهر هویت خویش در هر اندازه زیر این دادخواست ملی،از خود نشان ندهیم.باید برای ازادی دیگران بجنگیم تا خود به آزادی برسیم.باید بدانیم که برای آبادی و آزادی در خانه همه ما ،ایرانمان،همه باید به یک اندازه و هر کدام به سهم خود بها بدهیم.به اندازه توان خود،به قدر فهم و قدرت خویش.باید به نداهای اتحاد گوش دهیم.باید به هم بپیوندیم تا موجی برانداز را شکل دهیم.براندازی سیاهی و نکبت امروز ایران.اگرتقویت نکنیم این سیر تکثرگرایی را ، تمام جویبارهای منیت و خویش بینی ما دیر و یا زود خشک می شود و سیلی ستم افکن را هرگز شکل نخواهیم داد و تنها در جای خود چون جوانه هایی بی هویت به خشکی حماقت و تکبر و کینه ورزی میرسیم و این همان چیزی هست که زندانبان ایرانمان انتظار می کشد.

کوشان.م