Wednesday, September 23, 2015

روحانی و عصر پساانقلابی گری خمینیسم


حسن روحانی در مراسم حضور هیئت دولت در مرقد آقای خمینی گفته :« [امام] هیچ‌گاه در امور دولت مداخله نکرد و همواره هدایت می‌کرد همانطور که امروز رهبر معظم انقلاب در همه امور هدایت‌گر هستند.» مدعایی که به گواه تاریخ،با واقعیت‌های دوران زندگی آیت‌الله خمینی نا‌هم‌گون به نظر میرسد.



علی شکوری‌راد امروز، پنجشنبه ٢٩ مرداد در سخنرانی خود در کنگره حزب اتحاد ملت گفت: "امروز وقت آن است تا پیام مهم رهبر انقلاب در انتخابات سال ۹۲ عملیاتی شود که حتی کسانی که به نظام جمهوری اسلامی ایران هم علاقه و دلبستگی ندارند به خاطر کشور خود رای بدهند."

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92 ، خامنه ای با یک جمله خاص، پیامی خاص تر فرستاد : « ممکن است برخی با حکومت جمهوری اسلامی دشمن یا مخالف باشند ولی کشورشان را که دوست دارند آنها هم بیایند در انتخابات شرکت کنند». این جمله از سوی رهبر نظام اسلامی که اتفاقا نماد انقلابی گری ( از جنس چپی ها ) هم هست نوید دوران پسا انقلاب یا دوران پس از هیچ بزرگ و خمینی ایسم را میداد.دورانی که خواستار مرگ ضد جمهوری اسلمی بود امروز به دورانی بدل شده که رهبرش دست همراهی به ضد جمهوری اسلامی دراز میکند!این جمله کلیدواژه ای مهم هم بود.چرا؟

چندی پیش آقای روحانی در مصاحبه ای رادیوتلویزیونی به همین جمله خامنه ای ارجاع مستقیم داد. چرا سعی میشود چهره نوینی از ایران جمهوری اسلامی مقارن با ظهور مهره گلاسکو نشان روحانی نمایش داده شود؟ چهره ای که با مخدوش کردن و رد و تنکیر آنچه احمدی نژادیسم انقلابی میتوان قلمداد کرد تقارن دارد.آیا اینها رمز عبور از یک دوران نمیتوانند قلمداد شوند؟دوران جمهوری اسلامی انقلابی و البته به دنبال آن ورود به عصر جمهوری اسلامی به عنوان حکومت عرفی و نه انقلابی...حکومتی که بتوان آن را به عنوان یک حکومت مردمی با رفتارهای آرام و عرفی در زمینه های اجتماعی و سیاست بین الملل به خورد جهان متمدن بخصوص افکار عمومی سیاسی – اجتماعی جهان غرب داد.

اگرچه گروهی انقلابی و به اصطلاح تندرو، سعی میکنند در برابر چنین گذاری در ماهیت نظام انقلابی اسلامی ایستادگی کنند و هارمونی تبلیغاتی این گذار را برهم بزنند ولی مجموعه نمایش های تبلیغی که در گفته های دولتی های فعلی و حتی سایتهایی مثل باشگاه خبرنگاران جوان یا رسانه های نوشتاری و کلا جو فائقه رسانه ای نظام اسلامی به مخاطبانشان انتقال میدهند نمایشی از نوع جدید گفتمان دولت با ملت یا حکومت با ملت می باشد.

اگر می بینیم به بحث جوانان و آزادیهای دوران جوانی پرداخته میشود و یا حرفهای به ظاهر جوان پسندانه به گفتمان تازه حیطه فرهنگی نظام بدل گردیده و معضلات جوانان به ظاهر دغدغه رسانه ای نظام اسلامی را تشکیل داده ! یا می بینیم مبارزه با مفاسد اقتصادی تا سطح معاون اول احمدی نژاد و از سوی مقابل پسرهاشمی رفسنجانی پیش میرود ( دو طیف کاملا مقابل هم ، تا گمانه اینکه این حکم های قضایی صرفا برای تخریب یک جناح خاص یا به گوشه رینگ بردن خاندان متنفذ خاص دیگری باشد تا حدی در پرده ابهام قرار گیرد)  .
اگر می بینیم به ظاهر دستگاه قضائی جمهوری اسلامی در مورد اختلاس ها و مفاسد اقتصادی و زمین خواری و موارد مشابه شمشیر را از رو بسته ( البته با خط های قرمز واضح!) ، اگر می بینیم نمایش چندانی از بالا رفتن از دیوار مردم و دیش های ماهواره خم شده، دیده نمیشود، اگر می بینیم حرف از نقد آزادانه از مسئولین نظام زده میشود، اگر می بینیم حتی برخی مجلات و نشریات خودی بصورت کنترل شده میتوانند جلد خود را با تصاویر ممنوعه از پادشاه فقید ایران تا رضاشاه و دیگر ممنوعه های رسانه ای نظام انقلابی بیارایند یا همین رسانه ها از چپ آزادیخواه تروریست ! سخن به میان بیاورند و آن را نقد واضح کنند، اگر می بینیم حتی استفاده از فضای مجازی توسط بخش فرهنگی – رسانه ای نظام اسلامی تبلیغ هم میشود ، یا می شنویم روحانی و وزیر کشورش به نظارت استصوابی شورای نگهبان با زبان خاص خودشان نهیب و نقد میزنند، یا گفته میشود نباید ماهواره و اینترنت را خطر فرض کرد و آنها را محدود کرد بلکه فرصت هستند و باید برای همه آزاد باشند !! اگر می شنویم در این گفتمان نوین « برجام نشان » ! حرف از دوستی با دنیا و احترام به آنچه دشمن نامیده میشود ( مثل آمریکا بطور مشخص) از سوی پروپاگاندای دولت تدبیر و امید به گوش می رسد اینها همه سیگنال مشخصی هست برای ناظر سیاسی اوضاع ایران که متوجه شود این مدعیات و نگرش نو، فراتر از ادعاهای محدود به دوران انتخابات و وسیله کشاندن ملت به پای صندوق های رای می باشد و بیشتر صدا و نگاهی از جنس دیگر از سوی بخشی از تئوریسین های نظام جمهوری اسلامی میتواند فرض شود.

اینها همه نمایش مردم فریبانه است برای بزک کردن نظامی که ذاتا و ماهیتا نمیتواند منافع و مصالح ملت ایران را لحاظ کند.همانها که یک روز پروژه اصلاح طلبی را روی میز گذاشتند و اتفاقا برایشان هم خوب گرفت و امروز که این مدعای اصلاح طلبی توسط جناح الترا انقلابی و ترمز بریده و با تکیه بر فریب های بی پایان و دغل کاری های عیان متصدیان جریان اصلاحات  تا حد زیادی مخدوش گردیده ، اتاق فکر «ماندگاری نظام اسلامی» به ای نتیجه رسیده اند که باید از عصر انقلابی گری عبور کنند و برای بیمه کردن بدنه فرسوده و رسوا شده این نظام برآمده از انقلاب اسلامی ، حکومت جمهوری اسلامی را از یک حکومت با مدعیات و تعصبات دگم انقلابی به یک حکومت جمهوری اسلامی مهربان و سازگار با جهان،بدل کنند.حکومتی با سیاستمدارانی منعطف و بطور کلی یک سیستم حکومتی « نیست در جهان » که بر پایه اسلام رحمانی توسط بانیان مذهبی اش در ایران بنا شده و میتواند به عنوان حکومتی عرفی ،کارا و پایا به حیات خود ادامه دهد.مسلما تمام حکومت های انقلابی جهان یک روز باید از عصر انقلابی و پوسته ایدئولوژیک خود خارج شده و به حکومتی عرفی و پسا انقلابی بدل شود.این در چین و فرانسه و حتی روسیه و امروز در کوبا به نوعی در طول حیات انقلابشان رخ داده ، ولی به نظر میرسد مشاوران « بالادستی » نظام انقلابی جمهوری اسلامی فکر بکر و جالبی را برای این گذار مهم ، به بخشی از عمال نظام اسلامی توصیه کرده و با حمایت از آنها مشغول جااندازی این پروژه خود می باشند.

از خود پرسیده ایم چرا از بی بی سی تا صدای امریکا به عنوان طوطیان شکر شکن وزارت خارجه این دو کشور ، چنان که به یاد داریم برای روحانی یقه درانی میکردند و میکنند؟ چرا بی بی سی بدل به کمپین انتخاباتی روحانی شده بود و روز پیروزی این کمپین ، علنا کارمندان بی بی سی جشن ملی ! راه انداخته بودند؟و چرا امروز این رسانه های به پروپاگاندای دولت روحانی و مدافع تلویحی معمار فقیهش ! شده اند؟ و مهمتر بسیاری سایتهای به اصطلاح مخالف نظام اسلامی که تا دوسال پیش و دوران احمدی نژاد شمشیر را از رو برای نظام اسلامی بسته بودند امروز رسما منعکس کننده گفتمان دولت روحانی و منویات مورد نظر جریان حاکم امروز در نظام اسلامی می باشند.
برای پاسخ به این پرسش نیاز به تفکری دایجانی الزاما نیست بلکه با تفحصی در تحولات دو سال پسا انتخابات تدبیر و امید، روحانی مامور جااندازی دوران پسا انقلابی گری و ایجاد جو حکومت جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی عرفی و نه انقلابی بوده است.پروژه ای دقیق که سناریوی آن در حد برنامه نویسان پشت پرده نشین به نظر میرسد اگر هم این مدعای من( یعنی برنامه نویسان این پروژه ) به عنوان نگرشی دایجان ناپلئونی فرض شود ولی واقعیت در حال رخنمون ، که شرح آن در بالا گذشت هرگز قابل انکار نیست و شاید هم امثال حجاریان ها بازیگردان و کارگردان آن باشند که این بحثی مجزاست ولی تمامیت موضوع به باور من قابل تامل و فاکتی ملموس و قابل مشاهده در منظره عملکرد سیاسی – اجتماعی جمهوری اسلامی به نظر می رسد.

حکومت انقلابی جمهوری اسلامی طبعا و ماهیتا ، یک حکومت ایدئولوژیک است و هر ایدئولوژی یک اپوزان ضد آن ایدئولوژی را بالقوه دارد.پس این چینش باید بهم میخورد تا جمهوری اسلامی به عنوان یک نوع خاص و تازه حکومتهای عرفی جهان شناسانده شود.و تمام این تحولات که در گفتمان و رفتارهای سیاست داخلی با مخاطب قرار دادن  ملت ایران وشاید در درجه بعد افکار عمومی خارجی با جهانیان، از سوی این جمهوری اسلامی نوین از نوع روحانی می بینیم نویدبخش پیاده شدن این پروژه است.

آنچه مسلم است یک اتاق فکر در چارچوب سیاستگذاری های حاکمیتی نظام اسلامی به این نتیجه منطقی رسیده اند که شعارها و وجنات و مدعیات یک نظام موسوم به جمهوری اسلامی انقلابی با تکیه بر شعارهای مبتنی بر ایدئولوژی انقلابی دگم ، برای نسل نو و تفکرات مدرن شده جامعه جوان امروز ایران کاملا غیرقابل هضم و مطرود و حتی مضحک می باشد و این موضوع یک خطرو تهدید بالقوه را برای حیات سیاسی این نظام از سوی جامعه ایران بصورت آتش زیر خاکستر ایجاد کرده که شراره های آن را در جنبش دانشجویی و شدیدتر در جنبش سبز که جنبش بالاشهری ها( کنایه و نمودی  از مطالبه محوری نسل مدرن و نو برای گذار از ادئولوژی انقلابی – اسلامی ) هم خطاب می شد کاملا عیان ساخت و اینکه می بینیم حتی سردار احمدی مقدم هم سعی میکند در مصاحبه ای به نگاهی دیگر به جنبش سبز بپردازد و مدعیات او سریعا توسط طیفهای مختلف تکذیب میگردد خود نشان از این دارد که برآورد جامعه شناختی از این پدیده ، از سوی سران جمهوری اسلامی و اتاق های فکر این نظام بسیار فراتر از ادعای فتنه بودن و این مدعیات ظاهری رهبران نظام داشته و کاملا این پدیده اجتماعی و اقشار درگیر آن را آنالیز جامعه شناسانه کرده و بخشی منعطف از این اتاق فکر سعی به پیشگیری پیش از وقوع درد بی درمان غلیان نسل نوین کرده است که ماحصلش شعارهاو عملکردهای سیاسی – اجتماعی جناح روحانی و هاشمیستهاست که نه تنها جمارانی ها را هم کنار خود می بیند که حتی تا ایجاد شکاف گفتاری و شاید استراتژیک بین برادران لاریجانی ، له یا علیه این جریان روحانی محور پیش رفته است.

این میان که چنین تحولاتی در جمهوری اسلامی و لایه های متکثر سیاسی آن و حضور لابی های مخفی و آشکار بین المللی آن که در دالانها و لابیرنتهای سیاسی واشینگتون ولندن و حتی پاریس ، نوید  عصر جدید حیات سیاسی و منش حاکمیتی نظام اسلامی می دهد اپوزیسیونی که اپوزیسیون تمامیت این نظام می باشد چه کار میکند؟اصلا چقدر بر این تحولات  فوکوس سیاسی کرده؟چرا نباید به آنها که در سیاست حزب باد لقب دارند ، این حق را ندهیم که امروز دسته جمعی زیر علم روحانی سینه بزنند ؟چه واکنشی را از سوی اپوزان تمامیت این نظام( نه اپوزان بخش خاصی از این نظام) موسوم به اپوزیسیون برانداز در برابر کنش های متلون اتاق های فکر جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم ؟ چه چاره و اندیشه ای برای تقابل با فرستاده های به ظاهر اپوزیسیون ولی در عمل پوزیسیون که امروز عملا به دفاع از دولت روحانی به عنوان بخشی از نظام اسلامی پرداخته اند و به این ضریح پوسیده دخیل فریب بخش ، بسته اند توسط اپوزان برانداز واقعی اتخاذ شده بود که امروز آچماز نشود؟

و چرا بخش گسترده ای از اپوزیسیون برانداز شروع به بهانه گیری و حمله به تیم اوباما به خاطر عملکرد مهربانانه و سخاوتمندانه نسبت به جمهوری اسلامی ، کرده اند در حالیکه تیم اوباما با مطالعه و رصد کردن اپوزیسیون برانداز این نظام ، گزینه ای جز سازش موقت پیش روی خود ندارد در حالیکه نیک میتوان از لابلای کنایه ها و گفتگوهای مقامات مختلف آمریکائی حتی جناح لیبرال های دموکرات آمریکا که امروز اوباما و تیم اوباما آنها را نمایندگی علنی میکند و با نظام اسلامی تن به سازش نسبی داده اند،به علاقه سیاست کلان ایالات متحده به تغییر رژیم در ایران پی برد.جائی که این سیگنال داده میشود که  بسیار علاقه مند به تغییر کامل رفتارهای نظام اسلامی( که ترجمان سیاسی آن همان رژیم چنج یا تغییر رژیم میتواند باشد) می باشند ولی هیچ گزینه ای برای تحقق بخشیدن بر این ایده آل سیاسی آمریکا ( بر خلاف اروپا) در دست ندارند.
این همان لکنت سیاسی اپوزیسیون برانداز بود که آنروز که باید خود را برای بزنگاههای موثر در مسیر فعالیتهای سیاسی خود ، مجهز میکرد با نادانی آمیخته با خودخواهی خودشان والبته نقش مستقیم پول نفت و فرستاده های نظام اسلامی ، خودزنی سیاسی میکردند؟
اگر جمهوری اسلامی وارد فاز گلخانه ای پسا ایدئولوژی گری انقلابی خود شود و این پروژه جا بیفتد آنگاه شاید ، باید نگران این بود که آرزوی خامنه ای در برپا کردن حکومتی اسلامی با حیات طولانی مثل عباسیان متجلی گردد؟ برای این روزها بیشتر باید اندیشید...به نظر می رسد وقت تنگ است.