Friday, October 28, 2011

زندانیان سیاسی و این دموکراسی مظلوم


دموکرات بودن و آزاداندیشی برای ایرانیان معاصر از آن تعاریف مبهمی هست که مظلوم واقع شده.کسانی که در جوامع آزاد جهان زیسته اند شاید بهتر بدانند که "خارجی ها" اصولا زیاد لاف دموکرات بودن نمی زنند و نیازی به اثبات چیزی ندارند که درونشان نهادینه شده است.کلا انسانهای در جایی مدعی "چیزی بودن" هستند که خود را از آن تهی ببینند.


تاریخ معاصر و فراز نشیبهایی که ایران در قرن اخیر پشت سر گذاشته موجب گردیده که همه ایرانیان در تعریف و تبیین کلمه دموکراسی دچار یک خطای کلان شوند و همه نیز،خود را آن دموکرات "موعود" و دموکراسی مورد مدعای دیگران را فریب معرفی می کنند.خب تا اینجا به قول معروف "اینم حرفیه".

مرور کنیم.در صحنه سیاسی امروز ایران جناحهای سیاسی مختلف چنان به خود باوری در دموکرات بودن رسیده اند که دامن از دست داده و دیگران را و خواست برقراری دموکراسی آنها را فریبی ظاهری و نه خواست باطنی فرض کرده به عبارتی دموکرات خواهی خود را نه در عملگرایی ، که در نفی دیگران و بهتان بستن برای پایین کشیدن آنها میخواهند به اثبات برسانند که همین روش غلط موجب یک جو متشنج سیاسی و عدم حصول به اتحاد برای وصول به آن مهم یعنی "دموکراسی" گردیده است.

"خامنه ایست ها " که خود را دموکرات الهی فرض کرده و می گویند اصولا دموکراسی کلمه ای اشتباه و خبطی شرعی هست چون ما همان خود دموکراسی هستیم!!اینها که تکلیفشان معلوم هست.

مجاهدین که اصولا خود را عین ازاداندیشی معرفی میکنند.به هر حال ادعایی هست محترم ولی عمل درون گروهی اینان هم شاهد این مدعا هست.؟ نیاز به کنکاش دارد و خارج از حوصله این بحث.

سلطنت طلبان سنتی هم که خود را برحق و دیگران را مایه بدبختی امروز، به تنهایی می شناسند و میگویند گناه ما در نکبت امروز چه بوده که برای دموکراسی به سوی کسانی دست دراز کنیم که بعضا خودشان در آفرینش این مصیبت نقش اصلی داشته اند و این گروه سلطنت طلب (و نه هواداران پادشاهی پارلمانی) به نوعی اعمال یک دیکتاتوری گروهی می کنند که قابل تامل هست.

جمهوری خواهان سکولار دموکرات که از چند سال پیش برای خود اتحاد تشکیل داده و تا بحال به چندین شاخه منشعب شدند اخیرا عصاره سکولار دموکرات این محترمان ،اعلام مانیفست فرمودند که در یکی از بندها با دموکرات منشی هر چه تمام تر!! از شروط همراهی و اتحاد خود را جمهوری خواه بودن معرفی کردند.سبحان الله از این دموکراسی معصوم!البته هم اندیشانی از اینان چون نوری علا در یک جمعه گردی بر این بند هم نقدی شایسته و عتابی بایسته وارد کردند که نشان میدهد و شایان یاداوری هست که در بین تمام این گروهها هستند نازنینانی که اجازه نمی دهند صفت "دیکتاتورهای خجول دموکرات منش" را به همه افراد طبعا وارد کنیم.حال بگذریم این میان جمهوری خواه سکولار دموکرات داریم شیفته "انقلاب اسلامی" ولی بی خبر از "جمهوری اسلامی" !!که این وا مصیبتا هست.ولش کن!

و اما برسیم به جان اما!! اصلاح طلبان که اینقدر طیفی گسترده شده اند که از هاشمی رفسنجانی تا واحدی گرامی را در خود و با این نام جای میدهند.اینان از راست بگیریم به چپ حرکت کنیم هر روز خط قرمز قدیم را پاک کرده و "بندی سرخ "و جدید می افزایند.

اگر وارد به این بحث شوم افسانه هزار و یک شب باید نوشت ولی همین جناب امیر ارجمند کافی هست برای مشروح ماجرا.جایی که ایشان اصولا یک خودکار قرمز همیشه به جیب کت آویزان دارد و مشغول رتق و فتق امور ممنوعه هاست!.

البته اینجا امثال بابک داد و واحدی هم داریم که من یکی اصلا نمی توانم نام اصلاح طلب بر اینان بگذارم.نه این نام بد باشد خیر،مشی و ردپای معرف این گروه کمی افتضاح! آفریده که البته بابک گرامی دادگر شده و واحدی هم...خودش دوست دارد هر نامی برای تفکرش بگذارد من اصلاح طلبش نخوانم!

تاکید و اصرار که بین همه این گروهها و اشخاص هستند بسیارانی که ورای نام و فراگروهی ظاهر شده اند.مثال بارز شرف اهل قلم زید آبادی که هر آزادی خواهی باید به احترامش کلاه از سر بردارد و هر مدعی دموکراسی به یادش بایستد.و یا همان بابک داد از همان جنس هست.

یکی از مصادیق و مترهای مهم برای فاش شدن " سر درون " اینان مسلما می تواند مسئله زندانیان سیاسی باشد.در تمام این سالها مسئله دفاع از زندانیان سیاسی امری بوده سهل و ممتنع برای ادعای دموکراسی خواهی این گروههای سیاسی.به وضوح و به روشنی پر واضح و مبرهن هست که زندانی سیاسی برای این گروهها،چیزی نیست و کسی محسوب نمی شود مگر همفکران اینان.

یعنی دقت بفرمایید که هر کدام از این گروهها اعلامیه ، بیانیه و یا هر فریادی می کشند در صدرش نام دوستان و هم اندیشان خود را فریاد میزنند.شما اصلاح طلبی می شناسید که فریاد آزادی خواهی برای مجاهد زده باشد؟مجاهد خلقی می دانید که واآزادیا! برای مشروطه خواهی زده باشد؟کسی بوده از دوستان جمهوری خواه یا سلطنت طلب که بگوید کجاست طنین فریاد مظلومان مجاهدین خلق در سیاهچالهای نظام اشغالگر و یا اصلاح طلبی که یاداوری کند معصومیت یک طرفدار پادشاهی را که سرش به نام جنبش سبز! بر دار رفت.اگر شما می شناسید پس من نادانم !

منظور از دموکرات بودن ادعای آن نیست که ساده تر از هر دیکتاتور منشی همانا ادعای دموکرات بودن هست.دموکراسی در ذات هست نه در لاف.

نوشتاری دیدم چند روز پیش از شاهزاده رضا پهلوی که متذکر شد مگر حقوق بشر گزینشی هست ؟مگر موسوی و کروبی(که قطعا رضا پهلوی را انور خط قرمزشان می شناسند چون پسر آن دیکتاتور هست و نه نوه امام راحل!!) به چه جرمی باید بدون محاکمه و بدون هیچ جرم معلومی در بند بمانند؟

و امروز باز دیدم رضا پهلوی فرزند به قول آزادیخواهان آن دیکتاتور!!! در اقدامی عملگرا فراخوان و پیش نویسی را برای اعلان جرم علیه نظام اسلامی و دفاع از زندانیان سیاسی و اوضاع بد اینان با هر باور و اندیشه بر وبلاگ خود نهاده و ندای هل من ناصر طلبیده نه برای همفکرش الزاما،نه برای یار غار سابقش بلکه برای همه آنان که در بند مظلومانه نیاز به فریاد و دادخواهی ما دارند تا زبان گویایی اینان باشیم و باز دانستم دموکراسی خواهی یک موهبت ذاتی هست نه هر مدعی که لاف عشق زند عاشق باشد.

برای اتحاد و محوریت بی شک نیاز به یک عاشق می باشد.عاشق تمام ساکنان ایرانشهر با هر اندیشه و مرام و تفکر.امید که بیابیم گمشده های خویش را و ازادی تمام زندانیان با هر تفکر دغدغه هر ازادیخواه حقیقی باشد.

کوشان.م

No comments:

Post a Comment