Saturday, February 21, 2015

مذاکرات هسته ای یا سیاسی؟کسب ضمانت برای احیای مشروعیت بر باد رفته


عباس عراقچی در اولین مصاحبه با شبکه یک تلویزیون نظام اسلامی بعد از انتصاب روحانی،جمله ای گفت که کسی بدان دقت نکرد.گفت وظیفه اقای ظریف و دولت روحانی رفتن پای میز مذاکره است.ولی این بدان معنی نیست که سیاست ما در دوره آقای احمدی نژاد اشتباه بوده.خیر.آنروز ما سیاستمان تحمل فشارها و پیشبرد برنامه هسته ای بود تا بتوانیم به نقطه ای برسیم که امروز با آن دستاوردها پای میز معامله یا مذاکره برویم!
 به همین سادگی. همه چیز را گفت ولی ما دیر متوجه می شویم حتی ساده ترین گفتارها را.

پشت سر هم مقاله و خبر و تحلیل که ظریف و کری قدم زدند،دوباره قدم زدند،سه باره قدم زدند،از پشت پنجره به هم چشمک زدند،مذاکرات به دور دوم رسید به دور سوم رسید و ....ولی کسی نمیپرسد درباره چه سخن می گویید؟کدام مذاکرات؟مذاکرات بر روی چه چیزی؟

میگویند نظام اسلامی در سودای ساختن بمب اتم می باشد تا با الگو گرفتن از کره شمالی بقایش را بیمه کند.ولی به باور من سالهاست که این بازی هسته ای نظام نه الزاما برای دستیابی به سلاح اتمی و استفاده دور از تصور آن ، که برای دسترسی به یک وجه المعامله با غرب و بخصوص امریکا براه انداخته شده است.حکومت اسلامی که با بحران مطلق مشروعیت و مقبولیت مردمش ،سالیانی است دست و پنجه نرم میکند چاره ای ندارد جز اینکه جبهه خارج را برای خود محکم کند.نظام اسلامی نیک میداند که در کشوری مثل ایران،تعامل یا تقابل ابرقدرتها با حکومت ، نقش مهمی در برپایی یا سست شدن پایه های آن حکومت دارد بخصوص که نظام حکومتی مقبولیتش را نزد مردم از دست داده باشد.

از این جهت خودش بیشترین سعی را میکند تا پشت پرده به دست بوس امریکا و پابوس اروپا مشرف شود و فرستاده هایش در لباس اپوزیسیون بیشترین تلاش را میکنند تا از هرگونه ارتباط میان اپوزیسیون و دول غربی به منظور مدد گرفتن جلوگیری کنند و ان را معادل بی حیثیتی سیاسی ترجمه کرده و هوار بزنند.نظام اسلامی در ماجرای گروگانگیری به گفته برخی صاحب نظران ،در ازای استرداد گروگانها یک تضمین نانوشته از سوی آمریکا گرفت که به هیچ وجه پروژه تغییر رژیم را روی میز کاخ سفید نگذارند و امروز هم که امکان گروگان گیری مجدد نیست برنامه هسته ای را به عنوان  ضمانت نامه  این معامله با غرب قرار داده است.آنچه در حال رخ دادن می باشد نه مذاکرات هسته ای ایران و گروه 6 که در اصل مذاکرات کاملا سیاسی می باشد چونانکه جان کری وزیر خارجه امریکا علنا اذعان کرد که « اگر به توافق سیاسی نرسیم مذاکرات را رها میکنیم! ».پس موضوع توافق سیاسی می باشد نه تعداد و قد  و بالای سانتریفوژها.

جمهوری اسلامی بازی درستی را پیش گرفته.چنان چه در ابتدای متن اشاره شد اقای عراقچی همه چیز را رک و راست بیان کرد.آنها ابتدا خاتمی را که خروس بی محل مذاکرات در سر دادن بانگ مصالحه بود ( و بازی رادرست نگرفته بود) با احمدی نژاد عوض کردند.احمدی نژاد وظیفه اش همین بود که انجام داد.کاغذ پاره خواندن تحریمها،بریدن ترمز عقلانیت،و راندن به سمت جلو با همه هزینه های کمرشکن برای مردم و کشور، تانظام به نقطه ای  برسد که کارت بازی مناسبی را در دست داشته باشد.پس چهره ها عوض شد.این نظام همان نظام اسلامی هست.چه احمدی نژاد یا روحانی یا هر کس دیگری،بازیگرانی هستند که هر کدام نوبتشان برسد بر روی صحنه می آیند.

احمدی نژاد به بهترین وجه کارش را انجام داد و نظام اسلامی اقای روحانی را با 50.5 درصد انتصاب کرد.بله انتصاب کرد.چون هر عقل سلیمی میداند اگر میل به او نبود براحتی با اعلام 49 درصد میتوانستند انتخابات را به دور دوم بکشانند و محل شک و تردیدی هم نبود.همین عدد 50.5 درصد نشان میدهد که روحانی نه منتخب مردم که منتصب نظام اسلامی می باشد.بدرستی آمد،مذاکرات را به تیم گرین کارتی به رهبری ظریف و وزارت خارجه منتقل کرد تا از تمام رابطه های این شخص در دالانهای سیاست واشینگتون و لابیستهای نظام اسلامی که رابطه حسنه و محبوب وار با ظریف داشتند استفاده کند و فاز مذاکره را پیش ببرد.نه مذاکره برای یک تفاهم هسته ای بلکه گرفتن یک کارت تضمین نامه.تمام آنچه نامه نگاری حسین اوباما به خامنه ای و پاسخ های محترمانه ! خامنه ای به اوباما گزارش می شود هیچ چیزی نیست جز گام برداشتن به این مطلوب .هر دو طرف هم روی این موضوع به تفاهم رسیده اند.حسین اوباما مورد حمایت لیبرالهای آمریکا،برای چنین آرایشی در وضعیت سیاسی آمریکا توسط بمبهای رسانه ای بر روی صحنه کاخ سفید فرستاده شد( نه تنها ایران بلکه سیاستی از این جنس در تمام منطقه که می بینیم چگونه کار بجایی رسیده که همه به جان بشار اسد دعا میکنند که مبادا برود که سوریه میرود!) .
اینکه نهایت این معامله به کجا خواهد رسید به نظر می رسد با توجه به اینکه اوباما همین یک برگ را برای کسب اعتباری در دوره نه چندان موفق ریاست جمهوری اش در دست دارد و نظام اسلامی و خامنه ای دنبال چنین فرصتی هستند بعید نیست که یک تفاهم نامه نیم بند هسته ای را داشته باشیم  که به پیوستش  یک توافق نامه تمام بند و محکم سیاسی مبنی بر برداشتن هرگونه طرح تغییر رژیم در ایران از روی میز سیاست ایالات متحده آمریکا می باشد.

میگویند که وقتی چنین ضمانت نامه ها و معامله های نانوشته سیاسی میان دو کشور رد بدل میشود معمولا با تغییر دولتها و احزاب ، پایبندی به آن لااقل در عرف سیاسی امری ضروری و معمول است ولی نگاهی به ترکیب کنگره و سنای آمریکا، و گارد محکم نتانیاهو و لابی مقتدر اسرائیل در آمریکا را کنار ورشکستگی در تمام وجوه این نظام از اجتماعی و فرهنگی تا اقتصادی و حتی سیاست داخلی قرار دهیم به نظر میرسد دوردستهای چنین موافقت نامه موقتی میان اوباما و خامنه ای ، امیدی به نظام اسلامی نمی آموزد.البته اگر نظام اسلامی بتواند تا دو سال مانده به دوره اوباما چنین برگ برنده ای را بگیرد و به اوضاع نابسامانش ، سر و شکلی هرچند سطحی بدهد باز به قول معروف مویی از خرسی غنیمت است ولی چیزی که جمهوری اسلامی دقت نکرده شاید،وضعیت نارضایتی فزاینده اجتماعی و نفرت ریشه دار شده از این نظام نالایق در باور و ذهن ملت ایران است که این جامعه را با جامعه ایران سال 59 دارای تفاوتهای چشمگیری میکند تفاوتهایی که سیاسیون نسل بعد کاخ سفید ( که شاید امروز در کنگره و سنا بانگ رجز برای اوباما سر میدهند تا یکسره سیاستهایش را به بایگانی تاریخ بسپرند)نیک درنظر دارند که با تکیه بر آنها، براحتی میتوانند هرنوع موافقت نامه و ضمانت نامه سیاسی را که اوباما برای نظام اسلامی صادر کند باطل کرده و از پروژه های احتمالی تغییر رژیم در ایران که در صورت بازآرایی اپوزیسیون این نظام ،حتما راه به میزهای تصمیم گیری واشینگتون می برند ،حمایت قاطع و موثر کنند.

این وسط انچه که رسانه ها و قلم بدستان اپوزیسیون باید برای خوانندگان خود تشریح و توضیح دهند نه اعلام خبر تعداد قدمهای جان کری و ظریف،که هیچ اهمیت و ارزشی برای ملت ایران ندارد بلکه تبیین افق های دوران پس از دولت اوباما در کاخ سفید می باشد تا مردم هم کورسوهای امید را بجویند هم وارد بازیهای سرگرم کننده نظام اسلامی نشوند...
کوشان م

No comments:

Post a Comment