Thursday, December 11, 2014

اکبر گنجی و حقوق بشر سیاهان آمریکا



اکبر گنجی مقاله ای نوشته با عنوان " آیا سیاهان بشر نیستند ؟ " که اگر فرضا کلا از همه جا بی خبر باشید فکر می کنید دوباره فرمان برده داری صادر شده ولی وقتی اندک آگاهی داشته باشیم یک علامت سوال در ابری بالای سر ذهنمان شکل میگیرد که این " دفاع از اقلیت مورد ستم و تبعیض " توسط آقای گنجی در کشوری بیان میشود که رئیس جمهورش یکی از این اقلیت " آدم حساب نشده " در آمریکا می باشد و آنگاه می پرسید آقای گنجی دقیقا چرا و چه را معترض گشته!؟
نه تنها رئیس جمهور این ملت یک نفر از این اقلیت "مورد ستم و تبعیض" آقای گنجی می باشد که وزیر خارجه پیشین،وزیر دفاع پیشین، سرشناس ترین و محبوب ترین خوانندگان و موزیسین های این کشور و گروهی از مرفه ترین و معروف ترین اشخاص در آمریکا را همین اقلیت تحت ستم ! تشکیل میدهند.خب آدم دلش کباب میشود انصافا!

اقای گنجی می نویسد:" تاریخشان، تاریخ درد و رنج مداوم است. همیشه آنان را به بردگی گرفته اند. دفاع از حقوق سیاه پوستان، دفاع از حقوق همه انسان هاست " و ادامه میدهد : «هر جا اقلیتی مورد ستم و تبعیض قرار گرفت، باید بدان اعتراض کرد. مگر آن که ادعا شود: "حقوق بشر، یعنی حقوق مردم ایران".»
اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد. آقای گنجی به این همه درد و رنج مداوم تاریخی اشاره میکند آنهم در سرزمین رویاها و آرزوها که بگوید حقوق بشر ایرانیان که فقط نیست که ضایع میشود اینجا در آمریکا ببینید چه غوغایی هست پس فقط به حقوق مردم ایران نپردازیم و وسیع تر نگاه کنیم تا بدانیم بدی همه جاست نه فقط در حکومت شیعی!
من همیشه فکر میکردم جناب گنجی سوار بر طیاره و با پاسپورتش به خارج از ایران آمد تا جایزه قلم طلایی بگیرد و بعد شروع به سفر در کشورهای مختلف و مصاحبه ها میکرد و اعلام میکرد موقتا به خارج آمده و بزودی باز میگردد و در میهن مبارزه برای حقوق ملت ایران را ادامه میدهد.ولی نه ، صبر کنید در امریکا ماندگار شد.چرا؟مگر نه میخواست بازگردد.این سوال در ذهنم بود تا جواب گرفتم . او گم شده اش را یافت پس رسالتش دفاع از نقض حقوق مردمان است هرکجای دنیا.آمریکا باشد؟فرق نمیکند.و اقلیت مورد ستم و تبعیض آمریکا اجازه نداد که او به اکثریت تحت ستم و تبعیض ملت ایران بصورت صرف ، بپردازد.این یعنی رسالت جهانی یک مدافع حقوق بشر.و همین مورد بابی ساندز وطنی را( تعبیر خانم عبادی از اقای گنجی) در ینگه دنیا اسیر خود کرد.

ولی چرا اقای گنجی دفاع محض ازحقوق اکثریت تحت ستم مردم ایران را به عنوان مهمترین رسالت مدافعین حقوق بشر در صدر اولویت قرار نمیدهد و میگوید هرجا خلخالی از پای دخترکی یهودی ربوده شود باید آنجا حاضر بود و دفاع کرد.؟ آیا نگاه جهانوطنی است؟آیا ادامه گفتمان نوین لازم و ملزوم بودن روشنفکری ایرانی و اندیشه شیعی است که ایشان را چنین " علی وار " مدافع حقوق اقلیتهایی از جنس دخترک یهودی در جهان کرده؟به هر حال ایشان " روشنفکر ایرانی " خوانده میشود و نباید در عرضه تعریف این روشنفکری مضایقه فرماید!
ولی یادم هست وقتی که آقای گنجی گفت " ما درباره شاه دروغ گفتیم که او شریعتی و صمد بهرنگی و تختی را کشته و ..." همه گفتند عجبا آفرین گنجی بدیع میگوید ولی این لاالله ماجرا بود وکسی الا الله آن را نشنید وقتی گنجی گفت: پس ما نباید در باره حکومت فعلی دروغ بگوییم! عجب.مگر دروغ و مبالغه ای شده؟پس آقای گنجی توضیح داد ( در صدای امریکا) که مثلا ما باید بگوییم نظام اسلامی و آقای خامنه ای در جنبش سبز خشونت کمی بکار بردند! نباید مبالغه کنیم.آقای گنجی با کدام استدلال؟ پاسخ فرمود مثلا ببینید اسد تا الان ( آنزمان ) صدهزار کشته بر دست سوری ها گذاشته ولی در جنبش سبز کلا 71 کشته گزارش شد که تازه بعضی از اینها بسیجیها بودند!! و ما گفتیم آهان از اون نظر!

ولی ایشان نگفت که در ایران که خیلی بیشتر از 71 کشته و البته تجاوز شدگانی که مرگ آرزوی برخی از اینها بود و جنایاتی کریه در زندانها که نه اسد که هیچگاه در تاریخ گزارش نشده،حاصل یک تظاهرات سکوت و کاملا مسالمت آمیز بود و کشته های سوریه نه در تظاهرات سکوت که در نبردی مسلحانه میان شبه میلشیای سوری و دولت اسد بوجود آمده.البته در دناعت و جنایت اسد توجیهی نیست بلکه تخفیف توجیه گونه جنایات نظام اسلامی و شخص رهبر در جریان جنبش سبز است که این پرسش را بوجود می آورد آیا آقای گنجی وقتی با این استدلال گوشهای سطحی نگر برخی مخاطبان ایرانی را در خانه هایشان هدف قرار میدهد عمدا صورت مسئله را نادیده میگیرد یا سهوا؟و این توجیه و تخفیف جنایات نظام حاکم در ایران به کدامین هدف انجام میگیرد؟
از این دست استدلالها ما از آقای گنجی و هم قطاران آزادی خواهش شنیده ایم به کرات و مرات.باز اقای گنجی در مورد جنگ اخیر غزه چنین موضعی گرفت.ایشان به نظام اسلامی و رهبرش در مقاله ای سفارش کرد که اینقدر بی جهت به امریکا حمله نکنید که اگر شعار مرگ بر امریکا ندهید کافیست که امریکا و غرب چشم بر جنایات و نقض حقوق بشر شما ببندد .
و مثال زد که جنایات آقای نتانیاهو به حدی زیاد است که اگر جمهوری اسلامی فقط بخش کمی از آنها را انجام میداد امریکا و اروپا حتما دلشان برای حقوق تضییع شده مردم ایران ( که در مقاله ایشان این عبارت دفاع از حقوق مردم ایران با علامت تعجب به نشان نوعی تسمخر و کنایه گنجانده شده بود) به حدی می سوخت که شاید برای سرنگونی نظام اسلامی اقدام نظامی میکردند ولی با اقای نتانیاهو کاری ندارند و حمایت هم میکنند.

پس تا اینجا با یک حساب سرانگشتی ده بر یک در میابیم حکومت اسد( که جنایاتش با تئوریسین های حکومت اسلامی تئوریزه و عملی میشود) و اسرائیل و البته امریکا با اقلیتی تحت ستم، در برابر نقض حقوق بشر در نظام شیعی وضع بغرنجی دارند به نحوی که سید علی خامنه ای که به قول اقای مهاجرانی لکه ای فساد اقتصادی در دامانش دیده نمی شود باید برابر اینان لنگ بیندازد! خب معلوم است اقای گنجی با تفکر روشنفکری شیعی اهم فی الاهم میکند و به سراغ حقوق مردم غزه و سیاهان امریکا میرود حالا به مردم سوریه نمی پردازد چون به هر حال اسد منتخب صندوق رای! است و به او گیر ندهیم !
البته در سطح فعالان حقوق بشر ما، زین شعبده های حقوق بشری دیده شده.خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل هم وقتی که سر در ستمهایی که در ابوغریب و گوانتانامو سپرده بود مورد پرسش قرار گرفت که وضعیت وخیم حقوق اولیه مردم ایران را رها کرده اید و به این طیف متهم به ترور میپردازید که بعدا معلوم شد معصومانی مثل ابوبکر بغدادی را توسط شکنجه گران " ستم بوش " آزار میدهند.ایشان با کمال وقار و متانت گفت: البته من به نظرات منتقدان احترام میگذارم چون دموکراسی این است ولی من فعال حقوق بشر هستم و بشر یعنی مردمی که در پهنه جهان زیست میکنند! و اینچنین بود که با این گفتار و کردار بنده مدهوش شدندی و فسوس کردندی.

آقای گنجی در این مقاله ضمن اینکه مثل همیشه علاقه دارد جمله ای از یک روشنفکر غربی که حتما برجسته بودن آن روشنفکر جامعه شناس را گوشزد هم میکند ! بیاورد، میگوید: 
"اما این جامعه ( آمریکای جهانخوار!) به شکلی تبعیض نژادی را ساختاری کرده که به گفته جامعه شناس برجسته- مانوئل کاستلز- سیاه پوستان گرفتار فقر ساختاری را به درون "سیاه چاله های سرمایه داری" انداخته که هرگز قادر به خروج از آن نخواهند شد."
خب راحت میگفتید اینقدر به حقوق بشر نظام اسلامی گیر ندهید دیگر بخصوص که دولت اعتدال سخت درگیر است و نباید ما هم باری شویم بر دوشش!! نه اقای گنجی این دو موردکلا لایتچسبک و قیاس مع الفارغ است.خواهشا سعی کنید سایه ای از بابی ساندز وطنی را نشان دهید فرمت جهانی اش پیشکش! 


عجب جامعه افتضاحی دارد این آمریکا . اصلا تبعیض ساختاری در آن نهادینه شده! اصلا نمیتوان از ان خروج کرد.نومید شدم ! آقای گنجی با اعتصاب غذا هم نمیتوانی اصلاحش کنی برگرد عزیزم!همینکه ظرف کمتر از 60 سال گروهی که حتی مکان نشستن اینان در اتوبوس یا کافه و آبخوری اینها جدا بوده به رئیس " جمهور " این جامعه دارای تبعیض نژادی ارتقا یافته نشان میدهد اصلا جامعه قادر به خروج از این تبعیض نیست و جامعه شناس برجسته مزبور خیلی برجسته بوده! خفن بوده انصافا!

سیاهپوستان گروهی هستند که میل به خشونت دارند.این در ژنتیک این نژاد وجود دارد و البته سیر تاریخ این گروه و شرایط سخت زندگی آنان هم به این رفتار دامن میزند.تعداد سفیدهایی که در امریکا توسط سیاهان کشته میشود اگر قرار به انتشار نام باشد خیلی بیشتر است از حالت عکس آن.اگر با مدارس یا دانشگاههای این مملکت اشنا باشید متوجه می شوید سیاهان علاقه ای به تحصیل ندارند.فراری هستند از درس خواندن.رنگ سیاه پوست در محیط های تحقیقی و پژوهشی و علمی به نسبت جمعیت اینان،کمتر دیده میشود.
در عوض می بینید میان خوانندگان و موزیسین ها و حتی هنرپیشه ها و یا زمینه هایی که خوشی و پایکوبی و رقص و خلاصه عشق و حال های انسانی – نفسانی محل عرضه و نمایش آن است ماشاالله این اقلیت تحت ستم و تبعیض اجازه نمیدهند اکثریت ستمگر و تبعیض مدار نفس بکشند یا خودی نشان دهند!نگاه کنید به سیاهه نامهای این طیف و رنگ سیاه پوست اینان گواه مدعای بنده می باشد.

در مدارس بیشترین آمار درگیری توسط بچه های سیاهپوست است.اگر به محله های به اصطلاح خلاف در آمریکا بروید متوجه می شوید بیشتر خلافکاران از مواد فروش تا دیگر بزه های اجتماعی که ما نمی شناسیم یا برخورد نداریم ( مثل کار کردن با فاحشه های خیابانی و مثالهای دیگر)عمدتا توسط سیاهان انجام میگیرد.(که اینها در آمارهای رسمی مراکز مستقل دیده میشود) .
 نه اینکه قانون مدنی امریکا اینها را به زور به این راه کشانده خیر در امریکا قانون و امکانات برای همه یکسان است پس این انتخاب خود این گروه است.هرگز این به معنی زیر سوال بردن و مخدوش کردن سیاهان امریکا نیست که این رویکرد و ناهنجاری اقلیت شریف مزبور واکنشی به کنش تاریخی اصحاب قدرت و نیز سفیدان مهاجر از اروپا به امریکا بوده.
و چنانکه در طی دهه ها و صده ها این ناهنجاری میان سیاهان و البته نگاه تبعیض امیز به این گروه نهادینه شده همینگونه دهه ها طول می کشد تا این وضعیت بالانس شود و نگاه عاری از تبعیض به صورت مطلق به یک هنجار اجتماعی شود و این یک اصل جامعه شناختی می باشد که اقای گنجی به این حیطه علاقه دارد.مهم اینست که این حرکت در جامعه امریکا شروع شده،مهم این است که این نگاه ضد تبعیض و برابری طلب ،منادیان سیاسی دارد و توسط حکومت پیاده و تاکید اجرایی میشود.

البته که معدودی سفیدها ممکن است نگاه تبیعض امیز داشته باشند و مواردی رخ دهد ولی این نشان از اقلیتی "تحت ستم" نمیدهد ( که چون سیاهان شهره هستند به برده های تازه ازاد شده ،رصد کردن انها دقیقتر صورت میگیرد ولی اگر سفیدی توسط سیاهی به بدترین وجه کشته میشود اصلا خبری منعکس نمی شود) و این مجوز را برای فعالین حقوق بشر کشور ماتم زده ما صادر نمیکند که ما پلی بزنیم از نقض سازمان یافته و حکومتی حقوق اکثریت متمایل به تمامیت یک ملت مستاصل و بی پناه به نام ایران آنهم توسط رهبران آن کشور به اقلیتی سیاه در امریکا با مدافعانی در حد رئیس جمهور این کشور و هر دو را یکسان " تحت ستم " بنامیم.نمیتوان مردمی را که بعلت خطای یک پلیس ازادانه تظاهرات میکنند با ملتی را که برای تظاهرات در راه ایفای حقوق اولیه خویش به مرگ و شکنجه و زندان سرکوب می شوند قیاس کرد و بعد بگوییم :" حقوق بشر به معنی این نیست که تنها حقوق ملت ایران تضییع شده و ما منتسبین به " فعال حقوق بشر در ایران " نباید صرفا به آن بپردازیم بلکه حقوق بشر همه جا نقض میشود. خیر ،که گفته اند:
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه .... هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا 

خب راحت میگفتید اینقدر به حقوق بشر نظام اسلامی گیر ندهید دیگر بخصوص که دولت اعتدال سخت درگیر است و نباید ما هم باری شویم بر دوشش!! نه اقای گنجی این دو موردکلا لایتچسبک و قیاس مع الفارغ است.خواهشا سعی کنید سایه ای از بابی ساندز وطنی را نشان دهید فرمت جهانی اش پیشکش!


{ لابد میشود پس از قتل دو پلیس توسط یک سیاهپوست چنین مرثیه حقوق بشری سر داد! :

وااسفا.وامصیبتا.تا کی میخواهیم در برابر نقض گسترده حقوق بشر سکوت کنیم." حقوق بشر مختص مردم ایران نیست " . مگر سفیدپوستان آمریکا بشر نیستند.این سیاهان از صحنه موسیقی و ترانه و رقص شروع کردند.یکی یکی این فضاها را اشغال و سفیدپوستان را بیرون کردند.ولی هدفشان این نبود.هدف کاخ سفید بود.کاخ سفید را تصرف کردند.و ابرقدرت دنیا را به ابرذلت بدل کردند.سفیدپوستان بی پناه هم که از ترس حاکمیت بی چون و چرا و ناجور صندوق رای ! جرات نداشتند نفس بکشند که آهای مسترپرزیدنت چه بلایی داری سر دهه ها تلاش ما برای قدرت گرفتن و آرمانی شدن این سرزمین می آوری.ولی کوگوش شنوا! جمعی از اهل اندیشه و تحصیل کردگان سفید پوست کوبایی که عمری با دیکتاتوری کثیف کاسترو و انقلاب جنایت بار آقای چه و کاسترو و هم پالگی ها مبارزه کرده و به آمریکا پناه برده بودند روز روشن می بینند که یک سیاه پوست آنها را مثل خیار به کاسترو می فروشد.هرچه تظاهرات میکنند که آقای اوباما مگر ما ملت داغون ایران هستیم که اینقدر راحت به آخوند روحانی و لابی هایش در آمریکا آنها را فروختی.؟ما اینقدر شوت و مستاصل نیستیم.ولی باز کو گوش شنوا و چشم بینا که این ستم سیاهان بر خلق های دربند سفید پوست را ببیند.حالا یک جوانک سیاه پوست دو پلیس سفید پوست را به رگبار می بندد و قبلش می نویسد: امروز روح دو خوک را به آسمان می فرستم!! وا مصیبتا که ما سکوت کرده ایم     }

No comments:

Post a Comment