Thursday, March 8, 2012

رای سید محمد خاتمی و اپوزیسیون منفعل

در بحبوحه جریانات تیر 78 ، در حالیکه گروهی از دانشجویان داخل دانشگاه تهران محصور نیروهای سرکوبگر و انصار حزب الله حکومتی ، با دلهره ایستاده بودند،خبری مبنی بر دستگیری دو تن از فعالین آنروزها تنش و اضطراب را میان دختران و پسران دانشجو بالا برد که دوستی از آن میان ( که مدتی هم در صدای امریکا اخیرا مشغول به کار بود) فریاد زد " دوستان آرامش خودتون را حفظ کنید و فراموش نکنیم امروز رئیس جمهور خاتمی است نه هاشمی! "

چند ساعتی بیشتر از این حرف دوست ما نگذشته بود که سخنان خاتمی از رادیو سراسری شنیده شد مبنی بر اینکه " اجازه نخواهیم داد چند نفر اوباش و اراذل نظم کشور را مختل کنند و نظام را به خطر بیندازند" و همان زمان یاد حرفهای داروغه در کارتون رابینهود افتادم که فریاد میزد "آسوده بخوابید که شهر در امن و امان است "!
هرگز گمان نداریم که مثلا اقای خامنه ای از زمان تولدش، خون از انگشتانشان می چکیده।! خیر ایشان شخصی دلبسته به شعر و ادبیات و دوستدار امثال شفیعی کدکنی و شهریار بوده است.دستی از قرار معلوم بر ساز داشته و لرزش تارهای سازش ترجمان تپش قلبش بوده و بالعکس.این ایدئولوژی ایشان بود که در پیوند با قدرت بی حد و حصر ، امروزش را شکل داده است.دست نداشتن در قدرت سیاسی از خامنه ای تصویر مردی را میدهد که بسیار فراتر از سید محمد خاتمی به ما ادرس انسانیت و مهر و عطوفت و مردم دوستی را میدهد.شاید خاطرات امثال هوشنگ اسدی گواهی مکفی بر این مدعا باشد.

انچه از این نوع افراد هیولایی خونریز را مجسم میکند نه بیان باورهای ایشان، که در حقیقت ایدئولوژی است که این افراد را به بند می کشد و میبرد انجا که خاطر خواه اوست.سید محمد خاتمی هم از این قاعده مستثنا نیست.بسیار نشانه ها و سیگنالهای مختلفی از این فرد دیده ایم مبنی بر پایبند نبودن ایشان به هیچ اصولی از صداقت و سیاست ورزی صادقانه.باز به یاد بیاوریم آخرین سخنرانی ایشان را در جمع دانشجویان در 16 آذر، در پاییزی دلگیر و مبهم که فریاد "دروغگو دروغگو ی" دانشجویان این ابدارچی نظام را به در خروجی قدرت مشایعت می کرد مبنی بر اینکه : " من به شما دروغ نگفتم و از مواضعم عقب نشینی نکردم که اگر این کار ها را انجام دادم برای حفظ نظامی بود که به آن معتقدم! "

همین ادعای ایشان در روزی که خود را در حد یک ابدارچی تنزل داده بود گواه اینست که این ابدارچی اگر رئیس اداره شود و قدرتی افزون نصیبش گردد برای حفظ نظامی که به ان اعتقاد دارد دست به چه کارهایی که نمیزند".غیر از این است؟
رای خاتمی در انتخابات در حالی که موسوی و کروبی هنوز در بند بوده و بسیارانی از دوستان خاتمی و یاران وی در بند زیر شکنجه می باشند معنای کاملا واضحی دارد .تجلی بی اخلاقی سیاسی و حتی انسانی!

خاتمی دروغ نمی گوید.ایشان تقیه می کند.ایشان دستور دین خدا را بجا می اورد.ایشان روش امام راحلش را دنباله روی می کند.ایشان وظیفه شرعی و ایدئولوژیک خویش میداند که نه تنها دروغ و تقیه، که هر بی اخلاقی دیگری را برای حفظ چارچوبهای ایدئولوژیک خود انجام دهد.خامنه ای هم چنین میکند.خمینی هم چنان کرد به اذعان خودش.چنان که قالیباف می گوید امام به مردم سالاری معتقد بود مگر خواست مردم بر خلاف مصالح اسلام میبود که ایشان می فرمود اگر همه مردم هم چیزی بگویند که اسلام را در خطر بندازد(البته از ظن ایشان) من خلاف آن را خواهم گفت!.و مفهوم این نگرش هم مشخص و حاصلش همین است که میبینیم.(برنامه پارک ملت – مصاحبه با قالیباف – چهارشنبه 10 اسفند )
شاید مهدی خلجی بهتر از هر کسی در مورد رای خاتمی نوشت و گفت خاتمی سیاست ندانی است که براحتی و فراوان به مردم دروغ می گوید و بی صداقتی را در عرصه سیاست ورزی هویتی تازه بخشیده است.یکبار و دوبار نبوده که از وی دلخور شویم روش و منش ایشان این است .هر چقدر هم گروهی به دنبال ایشان بدوند و با استفاده از رسانه های مختلف مانند بی بی سی و صدای امریکا و سایتهای اجتماعی، قصد پاک کردن ردپای فریب و دروغ و دغل ایشان را داشته باشند عقل سلیم و چشم بصیر خیلی راحت موضوع را میبیند و تحلیل می کند.
و امروز اپوزیسیون که دموکراسی و مردم سالاری را، در چارچوب این نظام دست یافتنی نمی بیند در کجا ایستاده؟باز هم میبینیم گویی همه مشکل ما در اینست که درصد شرکت کنندگان انتخابات چقدر از سوی نهادهای حکومت اعلام گردد؟آیا اگر به فرض هیچ کس نرود یا همه برای رای بروند تلورانسی بیشتر از 10 درصد در آمارهای حکومتی اعلام میگردد؟اصولا کسی با عقل نصفه و نیمه باور می کند تنها 10 درصد اختلاف شرکت کنندگان در انتخابات اخیر با سال 88 بوده است؟تصورش هم مضحک است.
اصلاح طلبان در زمینه سیاسی و در چارچوب حزبی به بهترین وجه ممکن عمل می کنند.با دستی پیش می کشند و با پای خود پس میزنند.گروهی از اینان در داخل کشور و در چارچوب حاکیمت ستم، تخت و نرد عشق می بازند و سهم خود از قدرت را می جویند و علنا هم می گویند دنبال این هستند که راههای ارتباطی خود برای مصالحه با حاکمیت را نبندندو گروهی از اینان به خارج آمده و وقصد رفع و رجو و تطهیر این بازی ضد اخلاقی و ضد مردمی را دارند آنهم با استفاده از ثروتهای از پیش کسب کرده ! و مدد رسانه های ازاد و مستقل و بی طرف جهانی!

اگر هم کسی از این خطوط حزبی تعدی کند از تعریف اصلاح طلبی خارج و اخراج می گردد .امثال واحدی تعریف واضح این رویه است جایی که سایت اصلاح طلب جرس از غیظ خود ایشان را از مقام نمایندگی کروبی خلع کرد!!و مثالهای متعدد دیگر!
این به نوعی ، شکلی از کار حزبی است.کار نداریم از نوع غیر اخلاق مدار آن می باشد ولی به حق کار حزبی یعنی همین انسجام و عدم توجه به خواست دیگر گروهها ( البته از منظر یک حزب وابسته به چارچوب نظام جمهوری اسلامی ).
گروه اصلاح طلبان و رئوس آن مانند خاتمی هیچ استراتژی مشترکی با اپوزیسیون سکولار دموکرات و برانداز نظام اسلامی ندارند که ما به زور بخواهیم تاکتیک مشترک را جستجو کنیم.این به معنی دشمنی ایرانیان با هم نیست به مفهوم نگاه منطقی به کار سیاسی و تعیین استراتژی و تاکتیک صحیح برای وصول هدف و آرمان ملی میهنی برخی از مردم ایران است.انها بخوبی بر اساس قواعد خود بازی سیاسی می کنند و اپوزیسیون نظام اسلامی در تمامیت آن، چون قاعده ای برای کار سیاسی پایه ریزی نکرده اند در مقابل این حرکات آچمز شده و دلگیر و متعجب می شوند.این حقیقتی است که اصلاح طلبان به خوبی دریافته اند و با این قواعد به پیش میروند و به همین خاطراست که پایگاههای مردمی مشخص تری را نمایندگی می کنند ، چون بدون عملکرد حزبی ، اپوزیسیون آب در هاون می کوبد و تمام دستاوردهایش توسط گروههای مانند اصلاح طلبان بهره برداری به مطلوب میشود و باز چرخه تکرار می گردد که آنها بد هستند و...خیر ما اشتباه عمل می کنیم.آیا شناخت اصلاح طلبان و خواست اینان کاری سخت است یا ...
از زبان بسیاری از افراد گوناگون و نهله های فکری مختلف مخالف نظام اسلامی می شنویم که بی انصافی هست خاتمی و خامنه ای و مانند اینان را یکی کنیم چون انسانها به هر حال با هم فرق دارند.بلی انسانها در اندیشه با هم فرسنگ ها می توانند فاصله داشته باشند ولی فراموش نکنیم ایدئولوژی محل تلاقی عملکردهای اندیشه های به غایت متفاوت است!این در بطن تعریف ایدئولوژی نهفته است و پتانسیل ذاتی این ماهیت همین عملکرد یکسان افراد مختلف می باشد.در تاریخ بسیار این موارد دیده شده از سیاهی حکومت کلیسا تا وحشت نازیسم و راشیسم تا نکبت کمونیسم بلشویکی!
هشیار باشیم نه فریب دیگران را بخوریم و نه خود را فریب دهیم.

کوشان .م





No comments:

Post a Comment