Friday, December 9, 2011

آقازاده های اسلامی و ملت غارت شده



اخبار و گزارشهایی که در این چند سال استیلای سردمداران نظام اسلامی بر میهنمان ایران،در مورد کلماتی مثل اختلاس و آقازاده ها در فضای خبرهای ایران در گردش بوده گواه این حقیقت هست که قومی بر سرزمین ما مستولی گشته که ایران را به عنوان یک غنیمت جنگی می شناسد نه مام میهن ایرانیان که خودشان را جزو این گروه حساب کنند.

نامهایی چون خاندان هاشمی بهرمانی ،واعظ طبسی ،شیخ یزدی و...تا بازگردیم به ثروت نزدیکان ایت الله منتظری و موسوی اردبیلی ،همیشه در بین مردم و جامعه کوچه و بازار ایران ،اخباری را گوش به گوش انتقال میداد که تا اواسط دهه هفتاد ، عنوان " شایعه " را با خود یدک می کشید.ولی رفته رفته با ایجاد شکاف میان لایه های سیاسی نظام اسلامی و به صورت عمده با استارت جریان موسوم به اصلاح طلبی که به نوعی تسویه حساب درون گروهی را در طیفهای سیاسی حاکم به دنبال داشت ،این عنوان شایعه (که بیشتر نقش یک پوشش شکلاتی برای پنهان ماندن درون فاسد نظام را داشت) رنگ و بوی یک حقیقت بدیهی و انکار ناپذیر به خود گرفت و دیگر کمتر کسی با شبهه و تردید به وجود دزدی و غارت منابع و اموال ملی توسط اکثر مقام های ارشد سیاسی و حضور اقازاده های ثروتمند که به عبارتی مولتی بیلیونر، نگاه میکرد و آن شایعه رنگ حسرت ملی را گرفت.

نام اقازاده در اصل پوششی بود برای مصونیت بخشیدن به چهره های شاخص و معروف سیاسی تا نگاه ملت به متهمان غارتگر بسوی فرزندان این "خطوط قرمز " و نه خود آنها تحریف شود وگرنه کیست نداند هیچ اقازاده ای بدون نفوذ و فساد ذاتی آقای مزبور ثروتهای فضایی در خارج و داخل کشور اندوخته نمی کند.

مثالهای اولیه این افراد از فرزندان هاشمی و شایعاتی پیرامون برجهای معظم در کانادا تا زایمان همسر ناصر واعظ طبسی که پدرش تولیت آستان قدس رضویشان را مدعی هست درکلینیکی گرانقیمت در امریکا وزیدن گرفت و تا اختلاس و دزدی های فرزند علی ابادی یک مقام دسته دوم و رییس سازمان تربیت بدنی وقت ،که طوفانی ایران بر باد ده را در منظر ملت ایران ترسیم کرد.طوفانی که پایه های اندوخته ها و ثروت ملی یک کشور را نشانه رفته بود.

مناظرات پیش از انتخابات 88 فصل جدیدی بود در این روشنگری برای اذهان عمومی.شخص احمدی نژاد اگر چه مانند اسلافش جز نکبت و دروغ و غارت پیام آور هیچ موهبتی برای ملت ایران نبود ولی این حسن را داشت که بخاطر جاه طلبی و سهم خواهی بیشتر در قدرت خطوط قرمز سنتی نظام اسلامی را در هم نوردید و نمایی نو و واضح را از آنچه رانت خواری و غارت اموال مردم ایران بود در صحنه تئاتر جمهوری اسلامی به معرض دید عموم آورد.نام بردن از هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری در رسانه جمهوری اسلامی مهر تاییدی بود بر این واقعیت که "شایعه " دزدی اموال ملت توسط این آقایان یک پرداخته ذهن تخریب گر اپوزیسیون خارج نشین نیست که حقیقتی بلامنازع در کارنامه بیش ازسه دهه نظام انقلابی می باشد.هر چند قبل از این هم پیکهای رئیس جمهور مهرورز در همدان پرده های وسیع تری از این غنیمت اندوزی اسلامی را به اکران عمومی در اورد و پالیزدار را بر سر زبانها انداخت.

امروز صحنه سیاسی ایران جناحهای ملونی را به خود میبیند که هر کدام بی محابا از دزدی و غارت اموال کشور توسط آن دیگری مدرک رو می کنند و به "شایعه" معنایی به بلندای حقیقت می بخشند.حقیقتی تلخ که بازگوی این فکت تاریخ معاصر می باشد که 32 سال هست گروهی بر جان و مال و ناموس ملت ایران استیلا یافته اند که جز دزدی و رانت خواری و غارت مردم ایران اولویتی را برای خویش متصور نبوده اند.امروز به حول قوه چاه جمکران دیگر غارت ثروت مردم بی خبر ایران محدود به یک باند یا گروه و طبقه بالانشین و سنتی قدرت نیست و هر رئیس بانک و شرکت و صنعتی که مدد یابد اختلاسهای میلیاردی را در پهنه تعاریف نوین فساد دولتی و حکومتی بازتعریف می کنند.

مقصد این ثروتهای بی انتها هم طبعا از آمریکا و کانادا تا ترکیه و دوبی تلورانس دارد.طبعا بانکها و منابع تصمیم گیری مالی این کشورها نباید چندان ناراضی از این وضع باشند چه بسا می بینیم یک دانشجوی نخبه برای گرفتن ویزای تحصیلی کشورهای غربی باید سد سکندر را خرد کند ولی آقازاده ها و امروز آقایان درچشم بر هم زدنی سیر کون و مکان می کنند و هر گوشه از جهان را با اراده خود منزلگاه عشرت خود و مخزن ثروت چاپیده از ملت ایران بر میگزینند.

یک روز خبر بسته شدن نزدیک به یک و نیم ملیارد پوند ثروت ملت ایران در ام القرای اسلام یعنی لندن به نام فرزند رهبر آه را در دل آنها که محتاج پول قبض آب و برق خود هستند می نشاند و روز دیگر 18 میلیارد دلار در کانتینرهای حامل ، لبخند را بر لب اسلامیون عدالت خواه ترکیه می نشاند.و یک روز هم سه میلیاردی اختلاس ناقابل سران چند بانک اصلی، مردم ایران را به فکر میبرد که اصولا خواب می بینند یا در بیداری بدل به ناظرانی مستاصل بر غارت اموال خویش گشته اند و این دومی معنی یک قوم ناتوان اشغال شده را میدهد که با خون دل ، خاک و مال و ناموس خویش را پیشکش دزدان و چپاولگران ساخته اند و این دردی هست که نمی توان فریادش زد لااقل شعوراجتماعی و ملی خود را هم مورد نهیب و طعنه غیر خویش نسازیم که برای خجالت و شرمساری دیگر نه نفسی مانده نه مجالی!

ولی تکلیف ما چیست؟ملت ایران با یک گروه دزد و قطاع الطریق که ایران را در نام و هویت ممنوع و خط قرمز اندیشه کرده اند تا در ثروت و مال راه چپاول و غارتشان فزونی و بی مانع گسترانیده شود و تمام ابزار سرکوب و خفقان را هم در دست دارند،چه گزینه هایی را برای بازگرداندن تمام از کف رفته هایش،از ثروت تا هویت،از ابرو تا همه آنچه نظام جمهوری اسلامی در طی بیش از سه دهه از ما سلب کرده و سر بازگرداندن هم ندارد پیش روی خویش میبیند؟

ایا می توان برای استرداد و احیای همه از کف رفته ها چشم امید به کشورهایی داشت که مامن و ماوای تمام "برده شده ها" و "برنده های" این شب شبیخون زده ملت ایران بوده اند و هنوز هستند؟ایا اگر کشور ما با حمله نظامی غرب به فرض از بند اشغالگران آزاد شود این حق را داریم مدعی مال رفته ملی خود باشیم؟ایا اگر این بی تفاوتی و این کرختی اجتماعی که در روح و جان مردمی خسته و وامانده ، گرد استیصال نشانده ،به عادت ناشی ازتسلیم شدگی بدل شود چیزی باقی خواهد ماند که فرزندان فردای ایران بتوانند در فردا روزی مدعی آن شوند؟

به خانه مان ایرانشهر دزد زده از نوع مسلح و ادمکش آن.دزد ثروت تنها نیست که اینان هویت و ناموس و شرف را نیز مصادره به مطلوب خویش کرده و می کنند و اگر بی تفاوت بنشینیم هیچ داشته ای برای ایندگان نخواهیم گذاشت تا مدعی آن شوند.نسل ما اگر چه وارث نادانی و ندانم کاری دیگران ممکن هست باشد ولی نمی تواند منتظر معجزه دیگرانی دگر بماند.نسل ما مسئول است مسئول یک تاریخ،هویت و ارثیه ملی.نسل ما یعنی نسل تو و من.

کوشان.م

No comments:

Post a Comment