Sunday, June 30, 2013

از میرفطروس تا بنی صدر - عنوان دکتر و وقاحت





وقتی عکسهای فوق را دیدم از نظر نگاهم و شناختم به شخصی بنام بنی صدر هیچ تغییری حاصل نشد چون بنی صدر این است که از بختیار تا دیگران از انقلابی و ضد انقلابی ،از سلطنت طلب و مجاهد،از سکولار و مذهبی همه میدانند یکی از خائن ترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران بدون شک بنی صدر است و البته وابسته ترین اینها،کسی که بعد از جنایتهای خمینی ،دست او را بوسید تا حکم ریاست جمهوری اش را برابرش پرت کند .
از نظر دروغ گو بودن هم زیاد تاثیری بر ذهنیت من نگذاشت.کسی که میگوید قرار نبود جمهوری اسلامی باشد ( ولی 25 سال بعد نام سایتش را انقلاب اسلامی گذاشت!)،کسی که میگوید خبری از ولایت فقیه نبود ( ولی خودش جزو هئیت 8 نفره معروف بوده که این مقام را میخکوب کردند در ایران )،کسی که دروغ از سر تا پای سایتش می ریزد اینکه بدون مدرک دکترا خودش را دکتر بنامد طبیعی است.
ولی اینها مربوط به خود بنی صدر است.حیرت من از کسانی است که بنام مصدقی ،ملی ،ملی مذهبی ،نهضت ازادی و یا بنی صدری یا چپ و ... مدتی پیش به " دکتر " خوانده شدن علی میرفطروس هجمه که چه عرض کنم یقه درانی میکردند.عربده میکشیدند.هوچی بازی میکردند برای اینکه چرا " دیگران " به میرفطروس دکتر میگویند.کار ندارم ایشان دکترای افتخاری دارد و در دانشگاه مثل خود بنی صدر در مقطع دکترا درس خوانده ولی دفاع ازتز خود نکرده است.
حال آنکه بنی صدر خودش ،خود را دکتر میخوانده از دیروز تا امروز.بریده روزنامه فوق مربوط به صدای رئیس جمهور است که زیر نظر وی اداره میشد.در سایتش حتی جاهایی در ذکر خاطرات خود را دکتر مینامد.در گزارشات سخنرانی در مجلس خود را دکتر خوانده بود.درحالیکه میرفطروس در هیچ جا خود را دکتر نخوانده بود.
راستی وقاحت را چه شرحی میتوان نگاشت تا بر همگان،همه ابعادش معلوم گردد.؟با بنی صدر نیستم که همه ابعادش دیرزمانی است عیان شده.منظورم با کسانی است که تحت نامهای مختلف به جردادن خود! مبادرت کردند برای تخریب و زدن و به زیر کشیدن علی میرفطروس تنها چون دیگران به وی دکتر میگفتند ولی بنی صدر معلوم الحال را تکریم و تعظیم میکنند.اصلا خجالت در فرهنگ لغات اینها جایی دارد؟در فرهنگ لغات این انقلابیون 57 هیچ لغتی نوشته نیست جز کمال وقاحت،رذالت اخلاقی،سفاهت عقلی،بلاهت فکری،و جهالت ذاتی.
آری نیک گفت دوستی که اولین رئیس جمهور تا آخرین رئیس جمهور نظام برآمده از انقلاب اینان،متقلب بوده اند از دکتربنی صدر باشد یا دکتر روحانی.فرقش اینست که این آخری ادعاهای اولی را ندارد و ظاهرش همان است که باطنش خوانده میشود ولی بنی صدر کیست؟
البته یادمان نرود در این سیستم سراسر فریب گروه مزبور، از این دست کلاشی ها از ابتدا بوده.وزیر خارجه پناهنده به دفتر حزب توده ، هم دکتری از جنس اولین رئیس جمهور دستبوس بود البته با وضعی به مراتب افتضاح تر.حال بالاتر از این نرویم که آن نیز مدارکی دارد ولی محل نزاع نشود فعلا.منظور جای دیگری است/






Saturday, June 29, 2013

دو عکس در یک قاب عکس تاریخ



چند تا از بچه های بی بی سی فارسی بعد از تمام شدن فوتبال تیم ملی ایران در ترافالگار که با هم بوده و لابد تماشا کرده اند ، آمده اند بیرون تا میان ایرانیان خوشحالی کنند.استاد مسعود بهنود هم بوده.احتمالا با شم بالای خودش انگشت را در دهان گذاشته خیس شود بعد جلوی صورت بگیرد تا جهت باد را بشناسد که به این پرچم برخورد میکند.فرناز گرامی و پناه فرهادبهمن وامید پارسانژاد و دو سه تا دیگه از بچه های بی بی سی هم که نیک میدانند مصلحت دنیا و سعادت عقبی در چشم بسته دنبال بهنود رفتن است با او رفتند ... البته استاد بهنود نیک دریافته این پرچم را باید محکم بچسبد! اگر باد پرچم را از دست او ببرد از اعلان جرمش علیه نیکخواه و جعفریان باید پاسخگو باشد تا امروز معلومش...

استاد بهنود باید این پرچم را محکم تر بگیرد.با هر دو دست ، محکم تر. چاره ای ندارید استاد.چون میگویند روزی مرید جعفریان و نیکخواه بودید ( یا احتمالا چنین نمایش میدادید همانگونه که با هویدا ) ولی فرداروزی آنها را به پای چوبه دار بردید( البته شما به تنهایی خیر بلکه شما هم نقش خود را ایفا نمودید)

بی بی سی فارسی با دقت چیده شده.به گونه ای چینش یافته که پشت این پرچم خرچنگ نشان،اعضایش با لبخند بایستند و وفاداری خود را نشان دهند.میگویند در بی بی سی فارسی روزنامه نگاران دوره اصلاحات جمعند.ولی احمد زید ابادی نباید به بی بی سی فارسی میرفت.چون او باید در ایران می ماند تاامروز گوشه زندان صدایش بیرون نیاید نه اینکه در بی بی سی فارسی مضحکه انتخاب روحانی را تحلیل بکند!نه این کار رمضانپور و میردامادی و بهنود است.

اینکه چه کسی به چه پرچمی باور دارد یا چه کسانی پشت چه پرچمی میخواهند به میل خود عکس بگیرند به ما ربطی ندارد.
ولی من عمدا این دو تصویر را که ظاهرا نامربوط بهم هست کنار هم گذاشتم.کارمندان بی بی سی فارسی در کنار پدر معنوی این رسانه دیداری( به نوعی البته)،که برخی مثل فرناز شاگردان او در ایران بوده اند،کنار تصویری از جنایات انقلابیون 57،کنار مروری بر بدل شدن بی بی سی فارسی به ارگان رسمی اصلاح طلبان و البته امروز به عنوان کمپ انتخاباتی و ارگان حسن روحانی ....

آری اینکه چه کسی پشت کدام پرچم سکنی گزیند بحثی شخصی است ولی اینکه ردپاها را تا رسیدن به آن پرچم دنبال کنیم وظیفه ای برای نور تاباندن به واقعیات است .مسئله تنها جناب بهنود گرامی نیست.مسئله بی بی سی فارسی نیست.مسئله جمعی جوان شاغل در این رسانه نیستند که باور خود را دارند و انتخاب شده اند برای کار کردن در این رسانه.مسئله هر یک از اینها به تنهایی نیست مسئله تمام اینها با هم و همراه هم هست...مسئله واقعیتی است که از ترکیب این موارد بوجود می آید وگرنه هر کدام از این موارد به تنها مهم نیستند.

کوشان


Thursday, June 27, 2013

تنها صداست که می ماند ، به یاد تقی روحانی حنجره طلایی رادیو ملی ایران




وقتی شنیدم تقی روحانی درگذشته است مغزم دقیق با دانسته ها و شنیده ها ارجاع نداد که ایشان کیست.حتی وقتی دوستی مرا به لینک بی بی سی پیوند داد که او در اوایل انقلاب دزدیده شده بود باز هم دو ریالی ام نیفتاد ولی الان که با بزرگی حرف زدم به من گفت میدونی که کی بود؟گفتم نه.
تقی روحانی در چهارم مرداد ماه 1299 در تهران به دنیا آمد.  تا هنگام انقلاب ایران از مشهورترین گویندگان بخش خبر رادیو و مجری برنامه‌های مختلفی از جمله مسابقه بیست‌سوالی  و البته برنامه "حرفهای شنیدنی" که بسیارانی را به خود جذب کرده بود

پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، او از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی به جرم استفاده از فرستنده‌های رادیویی در جهت وارونه نشان دادن سیر انقلاب اسلامی ایران و تحکیم سلطنت به ۵ سال حبس و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد.ولی اسلامیون کف کرده از  صابون انقلاب، باید بصورت انقلابی او را جزا میدادند.

ذکر یک خاطره خانوادگی برای من کافی بود تا همه شنیده هایم درباره ایشان را به یاد بیاورم.

مرحوم دکتر میریان جراح ساکن ایتالیا بود که 12 سال پیش به ایران آمد و در خانه یکی از فامیل ما مهمان بود.تا اینجا خب چیزی نیست.

ان شب که بحث خارج شدن از ایران بود و این مسائل ایشان خاطره تقی روحانی،روزی که جسم نیمه جانش را نزد او بردند در بیمارستان لقمان( اشتباه نکنم) تعریف کرد.من تقی روحانی نامی نمی شناختم ولی جالب بود که ایشان گفت : روجانی را ضرب شتم شدید کرده بودند.هدف کشتن او بوده ولی زنده مانده بود.و بخشی از گفته ایشان که تکان دهنده بود و دیدم خیلی جاها نوشته شده که براثر ضربه بر مخچه اش تکلمش را از دست داده بود.اولا ضربه مخچه نبوده بلکه قطع کردن نخاع بوده که حرکت کردن او فلج شده بود و مهمتر بطری شکسته ای را در گلو و حلق ایشان فرو کرده بودند و حنجره او را کاملا از کار انداخته بودند و بعد با همان بطری شکسته زبان او را از نیمه کامل بریده بودند!

من تا امروز نفس این وحشیگری در ذهنم مانده بود ولی شخص تقی روحانی خیر تا امروز فهمیدم او حنجره طلای گویندگی بوده است.

در تنهایی و درد و رنج مرده.در گوگل سرچ کردم نتوانستم عکسی از ایشان بیابم .حیرت اور بود.در این سالیان او چه کشیده تنها خودش میداند که همه را با خود برد و خدا هم نمی داند که اگر میدانست اینقدر خدایی وحشی و وقیح نبود که سکوت کند.

وقتی تقی روحانی درد میکشید،زجر میکشید درگوشه ای تنها و در گمنامی یک بانام، مردم برای حسن روحانی هورا میکشیدند.مردم ایران حسن روحانی را به کاخ ریاست جمهوری بردند ولی تقی روحانی را به قبرستان نبردند!!
شاید جرم تقی روحانی این بود قربانی وحشیگری های حسن روحانی ها شده بود.این خودش جرم کمی نیست برای " انسانی " که در ایران زندگی کرده و زندگی اش را برای ملت به خاطره صوتی بدل کرده بود!این قانون این ملت و کشور است!

آری خبر ساده و غریب بود مثل زندگی تقی روحانی:
تقی روحانی ، آقای صدای رادیو ملی ایران هم رفت و راحت شد

آقای روحانی که از دو ماه پیش در بیمارستان سرخه حصار بستری بود، روز چهارشنبه
 ۵ تیر (۲۶ ژوئن) در ۹۳ سالگی درگذشت.
متاسفم و گاهی شرمسار از ایرانی بودنم

ولی 
"تنها صداست که می ماند " 






یک پیام از مردم مصر به اوباما و یک پیام از تاریخ به همه مردمان





مصری ها دیشب روی این بنر خطاب به اوباما گفتند
 :
"اوباما! حمایت از رژیم فاشیست "اخوان المسلمین" را متوقف کن
 "

زهی خیال باطل

وقتی تانکهای روسیه و پیمان ورشو غنچه های بهار پراگ را زیر چرخهایشان له میکردند پلاکاردی بالا رفت که " رادیو اروپای آزاد " (یا
 رادیو ازادی ) چرا ساکتید و به ما کمک نمی کنید.یک مجری مشهور رادیویی بنام فرانک وایتمن وقتی این پلاکارد را دیده بود چنان متاثر شد که نیم ساعت بعد،در برنامه اش گریست ولی نباید و نمی توانست چیزی میگفت چون بلوک شرق باید یا لااقل شاید با هماهنگی یا چشم پوشی مصلحتی غرب تشکیل میشد.از این پیامها زیاد از سوی ملتها داده شده و میشود.

ولی مصری ها یادشان رفته یا شاید نمی دانند اخوان المسلمین را ارتش مصر به قدرت رساند.اخوان المسلمینی که از اوایل دهه 50 خورشیدی با بریتانیا رابطه داشته اند و ارتشی که سالیانه چند صد میلیون دلار بودجه اش را از آمریکا میگیرد.

آنروز که مردم در میدان التحریرعلیه مبارک جمع بودند اخوان المسلمین ظاهرا حالت بی طرف داشت ولی طرفه اینکه
 بی بی سی لندن ( یا سی ان ان و رسانه های دیگر ) اکثر اعضای ارشد اخوان المسلمین را به برنامه های خود دعوت میکردند و مجری علنا از وی میپرسید : " پس شما دیگر مانند گذشته به اجرای احکام اسلامی در همه کشور معتقد نیستید " ؟ مهمان میگفت اصلا .باز مجری میپرسید : " پس شما از ترروریسم کلا دست برداشته اید یا میپرسید پس شما به یک سیستم اسلامی الزاما اصرار ندارید و به رای اکثریت باور دارید " و مهمان با آن ریش انبوه میگفت دقیقا ما به دموکراسی و حقوق بشر معتقدیم.!!

شاید اگر مردم مصر سری به مصاحبه های این رسانه ها با خمینی و تیمش در سال 57 می انداختند همانوقت متوجه میشدند پروژه منزه سازی چیست و به خانه باز میگشتند یا بیشتر در ادامه مسیر دقت میکردند.

مصریها دقت نمی کنند که چندی بعد از استقبال از عمر سلیمان که کاندید ریاست جمهوری مصر و رقیب مرسی شده بود و توسط شورای نگهبان از نوع اسلام اخوانی رد صلاحیت شد در خانه اش در ایالات متحده آمریکا " اتفاقی " درگذشت!

 و عجیب اینکه این خبر که یکی از عالی رتبه ترین مقامات سیاسی مصر در دوره مبارک در خانه اش در ساعت 4 صبح درگذشته است کوچکترین بازتاب خبری از رسانه های معتبر غربی همراه نداشت،سیاست مداری امنیتی واطلاعاتی و مردی آزموده و باخبر از همه پشت پرده ها و پس پرده های سیاست مصر،که اتفاقا با اعلام کاندیداتوری خود در انتخابات " مصر پس از انقلاب التحریر " با استقبال دور از انتظار مردم مواجه شد.!

ملتها باید باهوش باشند ملت مصر خودش بلاهت کرد و میوه ممنوعه را خوردند!

البته دوستان از نگاهی دیگر ما بایدتحسین کنیم ملت مصر را.قابل احترام است لااقل شجاعت این را دارند که بازگردند و اشتباه خود را اصلاح کنند.

اینکه بشود یا نشود بحثی جداست ولی اینکه " فهمیده اند " که خطا کرده اند نشان بلوغ و فهم یک ملت دارد و اینکه ایستاده اند برای جبران خطا ( حال خطای خوداینها بوده یا دیگر هم میهنان اینان به هر حال باید بار این کشور به دوش این ملت حمل شود بدور از عافیت طلبی های فردی و گروهی) نشان از شجاعت اینها دارد بعبارتی اصرار ندارند مثل مردم ایران که خطا را با خطا ، پیچیده تر کنند و بعد بگویند باید " پله پله " به دموکراسی رسید و از این " منفذها !! استفاده کرد . هرچه میگردیم نه پله ای وجود دارد نه هیچ منفذی و همه فریب است و گروهی که فریب خوردن برایشان آسانترین و کم هزینه ترین انتخاب است نیک میدانند پیمودن این پله های نامرئی و منافذ قیراندود جز خستگی جسم و روح این ملت حاصلی نداشته و ندارد!
کوشان